کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منوری
لغتنامه دهخدا
منوری . [ م ُ ن َوْ وَ ] (حامص ) نورانی بودن . روشن بودن : دوش که صبح چاک زد صدره ٔ چست عنبری خضر درآمد از درم صبح وش از منوری . خاقانی (چ سجادی ص 421).بنگه تیر ازو شود روضه صفت به تازگی خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 4...
-
جستوجو در متن
-
خلدوش
لغتنامه دهخدا
خلدوش . [خ ُ وَ ] (ص مرکب ) مانند بهشت . بهشت گون : بنگه تیر ازو شود روضه صفت بتازگی خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری .خاقانی .
-
صبح وش
لغتنامه دهخدا
صبح وش . [ ص ُ وَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) صبح رنگ . سپید. نورانی : دوش که صبح چاک زد صدره ٔ چرخ چنبری خضر درآمد از درم صبح وش از منوری .خاقانی .
-
بنگه تیر
لغتنامه دهخدا
بنگه تیر. [ ب ُ گ َ ه ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از برج جوزا. (غیاث ) (آنندراج ) : بنگه تیر از او شود روضه صفت بتازگی خرگه ماه از او شود خلدوش از منوری .خاقانی .
-
صدرة
لغتنامه دهخدا
صدرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِ) سینه . (منتهی الارب ). || سرسینه . (منتهی الارب ). مااشرف من اعلی صدره . (قطر المحیط). بالای سینه . (مهذب الاسماء). || سینه پوش . کرته ٔ خرد. نیم تنه . (غیاث اللغات ). شاماکچه . سینه بند زنان . لباچه ٔ صدر. (مهذب الاسماء). جام...