کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منم
لغتنامه دهخدا
منم . [ م ِ ن َم م ] (ع ص ) سخن چین . (منتهی الارب ). نمام . (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). سخن چینی کننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سخن چین و نمام . (ناظم الاطباء) : گفت حق سیماهم فی وجههم ز آنکه غماز است سیما و منم . مولوی .|| ورغلاننده . (منتهی ا...
-
جستوجو در متن
-
بوجبله
لغتنامه دهخدا
بوجبله . [ ج َ ب َ ل َ ] (اِخ ) کنیت بهرام گور. (یادداشت بخط مؤلف ) : منم آن شیر شلنبه منم آن ببر یله منم آن بهرام گور منم آن بوجبله .(یادداشت بخط مؤلف بنقل از غرر اخبار ملوک الفرس ).
-
پور نوذر
لغتنامه دهخدا
پور نوذر. [ رِ ن ُ ذَ ] (اِخ ) طوس : منم پور نوذر جهان شهریارز تخم فریدون منم یادگار. فردوسی .رجوع به طوس شود.
-
گنجشک توئی توئی گوی
لغتنامه دهخدا
گنجشک توئی توئی گوی . [ گ ُ ج ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جانوری است که آن را در هند طوطی خوانند. (آنندراج ) : آن شهباز منم منم گوی توئی وین گنجشک توئی توئی گوی منم .مسیح کاشی (از آنندراج ).
-
گریزش
لغتنامه دهخدا
گریزش . [ گ ُ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر گریختن : کزین لشکر امروز جنگی منم به گاه گریزش درنگی منم . فردوسی .که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ . فردوسی .رجوع به گریختن شود.
-
گردبازو
لغتنامه دهخدا
گردبازو. [ گ ِ ] (ص مرکب ) آنکه پری گوشت در وی بمثابه ای بود که پستی و گوی دست و پایش نمودار نباشد گویا آن را با چرخ خراط درست کرده اند. (آنندراج ) : سیه کوله و گردبازو منم گران کوه را همترازو منم .نظامی .
-
طایری رازی
لغتنامه دهخدا
طایری رازی . [ ی ِ ی ِ ] (اِخ ) پسر مولانا امیدی است . این مطلع از اوست :آنکه رفت از سر کوی تو به آزار، منم وآنکه برد از تو به دل حسرت بسیار، منم .(تحفه ٔ سامی ص 141).
-
خوش قمار
لغتنامه دهخدا
خوش قمار. [ خوَش ْ / خُش ْ ق ِ / ق ُ ] (ص مرکب ) آنکه خوب قمار کند. مقابل بدقمار : چو نرد داغ تو چینند سینه دار منم خوشا بباختن خویش خوش قمار منم .ظهوری (از آنندراج ).
-
جهان خداوند
لغتنامه دهخدا
جهان خداوند. [ ج َ خ ُ وَ ] (اِ مرکب ) خداوند جهان : از شادی آن قراضه ٔ چندگوئی که منم جهان خداوند.نظامی .
-
طغان شاه
لغتنامه دهخدا
طغان شاه . [ طُ ] (اِخ ) نام پادشاه عظیم القدر از اولاد افراسیاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : شه طغان عقل را نائب منم نِعْم َ الوکیل نوعروس فضل را صاحب منم نِعْم َ الفتی .خاقانی .بل نائبان یاوگیان ولایتندزیرا که شه طغان جهان سخن نیند.خاقانی .
-
آفسانه
لغتنامه دهخدا
آفسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) افسانه : بدان بد کزین بد بهانه منم سخن را نخست آفسانه منم . فردوسی .آن موی که در ستایش آمدزلف است و کله نه موی شانه مردم جستم نه ریش و دستارحکمت گفتم نه آفسانه . عمادی .به پیش خلق شب و روز برمناقب تست مدارِقصه و تاریخ و آف...
-
ارژنگ
لغتنامه دهخدا
ارژنگ . [ اَژَ ] (اِخ ) نام پهلوانی تورانی پسر زره و او بدست طوس کشته شد. (برهان ). یکی از پهلوانان تورانی است و بر دست طوس بن نوذر کشته شد. (جهانگیری ) : به پور زره گفت نام تو چیست ز گردان جنگی ترا نام کیست بدو گفت ارژنگ جنگی منم سرافراز شیر درنگی م...
-
کیمیافروش
لغتنامه دهخدا
کیمیافروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) کیمیافروشنده .آنکه کیمیا فروشد. (فرهنگ فارسی معین ) : در زوایای رسته ٔ معنی مفلس کیمیافروش منم .انوری .
-
کی زاده
لغتنامه دهخدا
کی زاده . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) فرزند کی . شاهزاده : کی منم کی برد مخالف ، تاج جز به کی زاده کی دهند خراج ؟ نظامی .رجوع به کی شود.