کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقوله
لغتنامه دهخدا
منقوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (ع ص ) منقول . (ناظم الاطباء). منقولة. تأنیث منقول . ج ، منقولات . رجوع به منقولات شود.
-
واژههای مشابه
-
منقولة
لغتنامه دهخدا
منقولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) نعل و موزه ٔ درپی کرده شده و اصلاح نموده شده . (آنندراج ).
-
اسماء منقوله
لغتنامه دهخدا
اسماء منقوله . [ اَ ءِ م َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) اگر لفظ در اصل ممهد بود، و در شبیه نیز استعمال کنند، و لیکن نه باعتبار ملاحظه ٔ اصل ، بلک آن مناسبت و مشابهت که در اصل اطلاق بوده باشد بر شبیه در وقت اطلاق معتبر ندارند و این قسم بدو قسم ش...
-
جستوجو در متن
-
اسم منقول
لغتنامه دهخدا
اسم منقول . [ اِ م ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء منقوله شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن مفدوح . در نام پدرش یعنی مفدوح دو قول دیگر است که طبق یکی از آن دو قول مجدوح است و طبق قول دیگر مخروج . او از انس و جز او روایت میکند. یزیدبن هارون او را کاذب میداند. ابوحاتم او را ضعیف دانسته و به چیزی نمی گیرد. نسائی او را ...
-
شنجرف
لغتنامه دهخدا
شنجرف . [ ش َ ج َ ] (معرب ، اِ) شنگرف . زنجفر. سنجرف . سرخ . (زمخشری ). مبدل شنگرف و سنجرف معرب آن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آن را زنجرف نیز خوانند و فارسیان شنگرف خوانند. کانی و عملی بود. کانیش از کبریت و زیبق متولد میشود... و در الوان بکار دارند...
-
منقولات
لغتنامه دهخدا
منقولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) چیزهای روایت شده و اخبار و احادیث دیگران و مطالب تاریخی و متعلق به تاریخ . (ناظم الاطباء). ج ِ منقولة، تأنیث منقول مقابل معقولات : از منقولات کلام اردشیر بابک و مقولات حکمت اوست که ... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 18). رجوع ب...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن قاسم المدائنی ، مکنی به ابوالهیثم . وی از لیث بن سعد و جز او حدیث میکند. مؤمل بن اهاب میگوید: از یحیی بن حسان شنیدم که میگفت : خالد المدائنی در احادیث منقوله ٔ لیث آنچه از ازهری از ابن عمر روایت شده بود «سالم » راداخل میکرد ...
-
اسباب النزول
لغتنامه دهخدا
اسباب النزول . [ اَ بُن ْ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) علم اسباب النزول من فروع علم التفسیر و هو علم یبحث فیه عن سبب نزول سورة او آیة و وقتها و مکانها و غیر ذلک و مبادیه مقدمات مشهورة منقولة عن السلف و الغرض منه ضبط تلک الامور و فائدته معرفة وجه الحکمة الباعثة...
-
اصطلاح
لغتنامه دهخدا
اصطلاح . [ اِ طِ ](ع مص ) با یکدیگر صلح کردن . (لغت میرسید شریف جرجانی ص 2) (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء) (زوزنی ). با هم صلح کردن . مأخوذ از صلح است ، چون در باب افتعال صاد مقابل تای افتعال افتاد تای را بدل به طا کردند اصطلاح شد. (غیاث ) (آن...
-
ابن الندیم
لغتنامه دهخدا
ابن الندیم . [ اِ نُن ْ ن َ ] (اِخ ) ابوالفرج یا ابوالفتح محمدبن ابی یعقوب اسحاق الندیم . مولد او بگفته ٔ ابن ابی اصیبعه در کتاب طبقات الاطباء بغداد است و وفاتش بقول ابن نجار در ذیل تاریخ بغداد چهارشنبه ٔ بیستم شعبان 385 هَ . ق . باشد. ازسوء حظ از حی...
-
حجاج
لغتنامه دهخدا
حجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن مطر کوفی . یکی از نقله ٔ علوم از زبان یونانی و سریانی به لسان عربی است در اوائل خلافت عباسیان . و کتب منقوله ٔ او حکمت و طب ّ است و از جمله دو ترجمه است از کتاب اصول هندسه که یکی به هارونی و دیگری به مأمونی اش...
-
قسمة
لغتنامه دهخدا
قسمة. [ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) اسم است تقسیم را. (منتهی الارب ). اسم است اقتسام را. || نصیب . (اقرب الموارد). || طبله ٔ عطار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اصطلاح فقه ) تعیین حق شایع و مشترک است و حق اعم است از منافع و اعیان منقوله ، پس شامل می...