کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقصت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقصت
لغتنامه دهخدا
منقصت . [ م َ ق َ ص َ ] (ع اِ) نقصان و عیب . (غیاث ). کمی و نقصان و زیان و خسارت و عیب و خطا. (ناظم الاطباء). منقصة. نقص . نقیصه . کمی . کاستی . ج ، مناقص . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چون منقصت سرو و قمر جویی برخیزچون مفسدت لاله و گل خواهی بنشین . عثمان...
-
واژههای همآوا
-
منقصة
لغتنامه دهخدا
منقصة. [ م َ ق َ ص َ ] (ع اِ) عیب . (مهذب الأسماء). کمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقص . ج ، مناقص . (اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد و منقصت شود.
-
جستوجو در متن
-
مناقص
لغتنامه دهخدا
مناقص . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ منقصة. (از اقرب الموارد) (المنجد). ج ِ منقصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منقصة و منقصت شود.
-
منقصه
لغتنامه دهخدا
منقصه . [ م َ ق َ ص َ / ص ِ ] (ازع ، اِ) منقصة. منقصت . نقص . عیب . کاستی : اخلاص و صدق و منقبه داریم و خود نداشت غدر و نفاق و منقصه تا خاندان ماست . خاقانی .رجوع به منقصة و منقصت شود.
-
غضض
لغتنامه دهخدا
غضض . [ غ ُ ض َض ْ ] (ع اِ) ج ِ غُضَّة، به معنی ذلت و منقصت . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غضة شود.
-
مغضة
لغتنامه دهخدا
مغضة. [ م َ غ َض ْ ض َ ] (ع اِمص ) کمی . (منتهی الارب ). کمی و منقصت . || ذلت . خواری . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
نقیصه
لغتنامه دهخدا
نقیصه . [ ن َ ص َ / ص ِ ] (از ع ، اِ) نقیصة. عیب . منقصت . آهو. کم بود. کماسی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نقیصة شود. || بهتان . (ناظم الاطباء).- نقیصه گفتن ؛ بهتان گفتن . (ناظم الاطباء).
-
طاهرة
لغتنامه دهخدا
طاهرة. [ هَِ رَ] (ع ص ) مؤنث طاهر: اِمراءةٌ طاهرةٌ؛ زن پاک از نجاست . || زن پاک از عیب و منقصت . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). ج ، طاهرات . || اثلق .
-
معلمی
لغتنامه دهخدا
معلمی . [ م ُ ع َل ْ ل َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مُعَلَّم . تعلیم دیدگی . آموزش دیدگی : در کسب علم کوش که کلب از معلمی آید برون ز منقصت سایر کلاب . جامی .و رجوع به مُعَلَّم شود.
-
منقصة
لغتنامه دهخدا
منقصة. [ م َ ق َ ص َ ] (ع اِ) عیب . (مهذب الأسماء). کمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نقص . ج ، مناقص . (اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد و منقصت شود.
-
کمبود
لغتنامه دهخدا
کمبود. [ ک َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) کم بودن . کمی . قلت . نقصان ؛ کمبود غذا. کمبود عواید. (فرهنگ فارسی معین ). کسر. کم آمد. نقص . نقیصه . منقصت : کمبود خواربار سبب غلاء آن گردید. از این پارچه یک چارک کمبود دارم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ...
-
عجرة
لغتنامه دهخدا
عجرة. [ ع ُ رَ ](ع اِ) جای سطبری و درشتی از هر چیزی . (منتهی الارب )(آنندراج ). موضع العجر. (اقرب الموارد). || گره رگ و پی . (منتهی الارب ). گره در عروق بدن . (اقرب الموارد). || گره چوب و جز آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). العقدة فی الخشب و الخیط...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (ع ص ) پاک . ج ، اطهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل طاهر الثیاب ؛ مرد پاکیزه لباس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ثیاب طهاری ؛ ج ، طُهران است (گویا غیرقیاسی ). (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضد نجس . مقابل پلید. پاکیزه : نفس او پاکیزه است و...