کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منقار
لغتنامه دهخدا
منقار. [ م ِ ] (ع اِ) کلب مرغ . (مهذب الاسماء).پتفوز مرغ . (دهار). نول مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نول مرغ و آله ٔ دانه چیدن . (غیاث ). نول مرغان . نوک . تک . شند. کلب . کلپ . کلکف . کلفت . کلنه . شَتَر. چُنَک . (ناظم الاطباء). نوک پرندگان . نک ...
-
واژههای مشابه
-
کبک منقار
لغتنامه دهخدا
کبک منقار. [ ک َ م ِ ] (ص مرکب ) که منقاری چون کبک دارد. || مجازاً، منقارسرخ : از نثار خون دل در راه اوکرکس شب کبک منقار آمده ست .خاقانی .
-
واژههای همآوا
-
منغار
لغتنامه دهخدا
منغار. [ م ِ ] (ع ص ) گوسپند که بیرون آمدن شیر سرخ یا شیربا خون عادت وی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منغر شود.
-
منقعر
لغتنامه دهخدا
منقعر. [ م ُ ق َ ع ِ ] (ع ص ) درخت از بیخ برکنده گردنده و بریده شونده و برزمین افتنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). درخت برکنده و از بیخ بریده شده و بر زمین افتاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برکنده . برکنده از بن . منقلع. (یادداشت مرحوم ده...
-
جستوجو در متن
-
وجنک
لغتنامه دهخدا
وجنک . [ وَ ن َ ] (اِ) منقار مرغان . (برهان )(آنندراج ). نوک مرغان . منقار مرغ . (ناظم الاطباء).
-
شخل
لغتنامه دهخدا
شخل . [ ش َ ] (اِمص ) به ناخن کندن و به منقار گزیدن جانور گوشت را. (غیاث اللغات ). به منقار گزیدن جانور گوشت را. (برهان ).
-
کلف
لغتنامه دهخدا
کلف . [ ک َ ل َ ] (اِ) همان کلب یعنی منقار مرغ . (آنندراج ). منقار مرغان . (ناظم الاطباء). کلب . کلپ . منقار مرغ . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلپ شود.
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش َ ت َ ] (اِ) منقار مرغان . (برهان ).
-
کلپ
لغتنامه دهخدا
کلپ . [ ک َ ل َ ] (اِ) منقار مرغان و جانوران . (انجمن آراء). منقار مرغ . (آنندراج ). منقار مرغان . (ناظم الاطباء). رجوع به کَلَب و کَلَفت شود. || گرداگرد دهان . (آنندراج ). کلب و گرداگرد دهان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کَلَب شود.
-
درازمنقار
لغتنامه دهخدا
درازمنقار. [ دِ م ِ ] (ص مرکب ) آنکه منقار دراز دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کلنه
لغتنامه دهخدا
کلنه . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) منقار مرغان را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). همان کلپ یعنی منقار مرغان . (فرهنگ رشیدی ). شاید مصحف کلپه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
مطاعمة
لغتنامه دهخدا
مطاعمة. [ م ُ ع َ م َ ] (ع مص ) داخل کردن کبوتر نر دهن خود را در دهن ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). داخل کردن کبوتر نر منقار خود را در منقار کبوتر ماده . (ناظم الاطباء).