کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منفردی
لغتنامه دهخدا
منفردی . [ م ُف َ رِ ] (حامص ) تنهایی و مجردی . (ناظم الاطباء). منفرد بودن . حالت و چگونگی منفرد. رجوع به منفرد شود.
-
جستوجو در متن
-
قارلق طاغ
لغتنامه دهخدا
قارلق طاغ .[ ل ِ ] (اِخ ) کوهی است در آسیای صغیر در ایالت ادرنه در شهرستان کوملجنه و در شمال غربی آن شهرستان از شرق به غرب به طول 25هزارگز کشیده شده و در حکم دنباله ٔ کوه دسیوط است . از شمال و غرب با شعب رودخانه ٔ قره چای و از شرق و جنوب با مجرای قره...
-
تابور
لغتنامه دهخدا
تابور. (اِخ ) تل بلند، کوهی است که در زمین جلیل واقع و فعلاً آنرا کوه طور می نامند. (قاموس مقدس ).نام دیگرش جبل الطور و کوه منفردی است در فلسطین ، در شش هزارگزی (؟) جنوب شرقی ناصره واقع و 8800 قدم بلندی دارد. دامنه اش مستور از درختان و اتلال و آثاری ...
-
ندوشن
لغتنامه دهخدا
ندوشن . [ ن َ ش َ ] (اِخ ) یکی از دو دهستان بخش خضرآباد شهرستان یزد و محدود است از شمال به دهستان عقدا از بخش اردکان ، از جنوب به بخش ابرقو، از مشرق به دهستان کداب و بخش خضرآباد، از مغرب به دشت نمک و باطلاق گاوخونی و دریاچه ٔ شور. وضع طبیعی منطقه ٔ ا...
-
قهاب
لغتنامه دهخدا
قهاب . [ ق ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است از توابع اصفهان مشتمل بر روستاها و در آن آب جاری و درخت وجود ندارد و زندگانی و کشت و زرع آنان از آب باران تأمین میشود. (از معجم البلدان ). رجوع به فهرست ترجمه ٔ محاسن اصفهان شود. قُهاب ، نام یکی از دهستانهای بخش مر...
-
رودشت
لغتنامه دهخدا
رودشت . [ دَ ] (اِخ ) رودشتین . از دهستانهای بخش کوهپایه ٔ اصفهان است . (ازمعجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی آرد: ناحیت رودشت شصت پاره دیه است فارفاآن قصبه ٔ آن و قولطان و ورزنه و اسکران و کمندان معظم قرای آن ، و این دیهها را که معظم قری میخوانند از آنها ...
-
خوربیابانک
لغتنامه دهخدا
خوربیابانک . [ ن َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان نائین است که در شمال خاوری این شهرستان واقع می باشد با حدود و مشخصات زیر:حدود: شمال دشت کویر، جنوب بخش بافق شهرستان یزد، خاور بخش طبس (گلشن ) شهرستان فردوس خراسان ، باختر بخش انارک .وضع ...
-
کویر
لغتنامه دهخدا
کویر. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) زمین بی آب و شوره زار باشد، وآن را به عربی قراح گویند. (برهان ). زمین شوره زار. (آنندراج ). زمین شوره زار بی آب وگیاه . (ناظم الاطباء). زمین شوره زار بی آب . (فرهنگ رشیدی ). قاع . (نصاب ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زمین و...
-
اشتراک
لغتنامه دهخدا
اشتراک . [ اِ ت ِ ] (ع مص )انبازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به انبازی کردن . (زوزنی ). با یکدیگر هنباز شدن . (تاج المصادر بیهقی ). با یکدیگر انباز شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). همبازی . (زمخشری ). انبازی . همبازی کردن . با یکدیگر نزدیک ...
-
طرابلس
لغتنامه دهخدا
طرابلس . [ طَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) شهری است به شام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طرابلس شام . در اقلیم چهارم واقع، طولش 60 درجه و 35 دقیقه ، و عرض آن 34 درجه میباشد. (معجم البلدان ج 6 ص 36). و آن نامی یونانی است بمعنی سه شهر. (دمشقی ). لغت شامیه و اصل آن ...
-
کابل
لغتنامه دهخدا
کابل . [ ب ُ ] (اِخ ) شهر مهم و پایتخت افغانستان در 43درجه و 30 دقیقه عرض شمالی و 69 درجه و 13 دقیقه ٔ طول شرقی ، در 1762 گزی فوق سطح دریا واقع در نجدی حاصلخیز و پر آب و جمعیت آن در حدود 150000 تن است . (برهان قاطع چ معین حاشیه ٔ لغت کابل بنقل از دائ...