کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منعی
لغتنامه دهخدا
منعی . [ م َ عا ] (ع اِ) (از «م ن ع ») بازداشت و بازایستاد. اسم است . (منتهی الارب ). بازداشت و امتناع و بازایستادگی . (ناظم الاطباء). اسم است به معنی امتناع . (از اقرب الموارد).
-
منعی
لغتنامه دهخدا
منعی . [ م َ عا ] (ع اِ) (از «ن ع ی ») خبر مرگ . منعاة. ج ، مناعی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منعی
لغتنامه دهخدا
منعی . [ م َ عی ی ] (ع ص نسبی ) بسیارخورنده ٔ خرچنگ . (منتهی الارب ). بسیارخورنده ٔ خرچنگ و آن نسبت است به مَنع به معنی خرچنگ . (از اقرب الموارد). || نزد نحویان ، نامی است از نامهای غیر منصرف . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
جستوجو در متن
-
مناعی
لغتنامه دهخدا
مناعی . [ م َ ] (ع اِ) (از «ن ع ی ») ج ِ مَنعی ̍ و منعاة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ منعی ، به معنی خبر مرگ . (آنندراج ).
-
منعاة
لغتنامه دهخدا
منعاة. [ م َ ] (ع اِ) خبر مرگ . مَنعی ̍. ج ، مناعی و گویند: ماکان منعاه منعاة واحدةً ولکنه کان مناعی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مبهرج
لغتنامه دهخدا
مبهرج . [ م ُ ب َ رَ ] (ع ص ) آب مهمل و غیرممنوع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب مهمل که کسی را از وی منعی نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خون هدر و باطل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درهم مبهرج . (المعر...
-
آسان فکن
لغتنامه دهخدا
آسان فکن . [ ف َ / ف ِ ک َ ] (نف مرکب / ن مف مرکب ) که زود تن دردهد. که منعی پیش نیارد. زودهِل . سست هِل : زنی آسان فکن ؛ غیراَبیّه . غیرمنعه : ز دانا شنیدم که پیمان شکن زن جاف جاف است آسان فکن . ابوشکور (از فرهنگ اسدی و فرهنگ شعوری ).رجوع به سست هِل...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) قراطیسی ، مملوک . او را نود ورقه شعر است . (ابن الندیم ). و از اشعار اوست درباره ٔ فضل بن الربیع:لئن اخطأت فی مدحَ-ک مااخطأت فی منعی لقد احللت حاجاتی بواد غیرذی زرع .(عیون الاخبار ج 3 ص 143 متن و حاشیه ) (الوزراء و الکتاب ص ...
-
تنگ خویی
لغتنامه دهخدا
تنگ خویی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) بدخویی . (ناظم الاطباء) : آفت ملک شش چیز است ، حرمان ...و تنگ خویی و افراط خشم و کراهت ... (کلیله و دمنه ). و منعی نیکو، بی تنگ خویی می فرمای . (کلیله و دمنه ).چو دریا دُر دهد بی تلخ رویی گهر بخشد چو کان بی تنگ خویی . ...
-
عیب داشتن
لغتنامه دهخدا
عیب داشتن . [ ع َ / ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) معیوب بودن . ناقص بودن . دارای نقصان بودن : امیر گفت این اندیشیده ام و نیک است ، اما یک عیب بزرگ دارد... باد در سر کند. (تاریخ بیهقی ص 264). صفت این خانه چنانکه هست از من پرس که عیبی ندارد. (گلستان ).- امثال ...
-
بازداشت
لغتنامه دهخدا
بازداشت . (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) منع. ممانعت تعرض . (ناظم الاطباء). مَنع. حَدَد. سَدّ. رُطام . حُجران . مَنعی . خَبل . (منتهی الارب ). وَزع . کَف ّ.ممانعت . رَدَع . نهی . || حمایت . نگه داشتن . (شعوری ج 1 ص 152). || (اِ مرکب ) درمیان و فاصله . ...
-
سده
لغتنامه دهخدا
سده . [ س ُدْ دَ / دِ ] (از ع ، اِ) درگاه . (ربنجنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (مهذب الاسماء). در خانه و درگاه و ساحت خانه . (آنندراج ) (منتهی الارب ). پیشگاه . (نصاب ). آستانه . آستان . عتبه . کریاس : باد بر سده ٔ تو هم نرسدباد فکرت نه باد...
-
منع
لغتنامه دهخدا
منع. [ م َ ] (ع مص ) بازداشتن از کاری . (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن . (المصادر زوزنی ). بازداشتن کسی را از کاری و چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). بازداشت و دورکردگی و دفع و رد و تعرض و ممانعت و نهی و نفی و انکار و مخالفت و مزاحم...
-
گیر
لغتنامه دهخدا
گیر. (اِمص ) بیشتر با مشتقات مصدر کردن و داشتن صرف شود. از گرفتن به معنی بسته شدن و ممنوع شدن باشد. سد و مانع راه چیزی شدن :یک سنگ در راه آب گیر کرده و آب به خانه ٔ ما نمی آید. سیلاب راه را برده بود، اتومبیل ما گیر کرد. (فرهنگ نظام ). || در اصطلاح طب...