کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منعفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منعفر
لغتنامه دهخدا
منعفر. [ م ُ ع َ ف ِ ] (ع ص ) خاک آلوده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). به خاک آلوده شده و در خاک غلتیده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انعفار شود.
-
واژههای همآوا
-
منافر
لغتنامه دهخدا
منافر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نفرت کننده و مکروه دارنده و رمنده . (از ناظم الاطباء). || مقابل ملایم : غضب قوه ای است در حیوان دفع منافر را، و شهوت قوه ٔ جلب ملایم را.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوم قوت جنباننده که به تأیید او حیوان بجنبد و بدانچه ملایم...
-
جستوجو در متن
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن وصیف . پدر وی کاتب المعتز خلیفه ٔ عباسی بود. و بسال 253 هَ . ق . لشکر ترک مواجب چهار ماه از وی طلب کردند و چون درخواست آنان را اجابت نکرد وی را کشتند. و پس از قتل وی بغای شرابی را بجای او گماشتند. (ابن اثیر ج 7 ص 70). بغا دخ...