کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منطبق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منطبق
لغتنامه دهخدا
منطبق . [ ] (اِخ ) بتی از مس مخصوص سلف و عک و اشعریین که از میان آن کلامی شنیده میشد که مانند آن را کسی نشنیده بود پس چون آن را شکستند شمشیری از درونش درآمد که حضرت رسول اکرم آن را برگزیدو نامش را مخذم (برنده ) نهاد. (از معجم البلدان ).
-
منطبق
لغتنامه دهخدا
منطبق . [ م ُ طَ ب ِ ] (ع ص ) برهم نهاده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). به روی هم نهاده . (ناظم الاطباء). || برابر و موافق آینده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ). برابرشده و موافق آینده . (ناظم الاطباء) : چون تمامت بر این قضیت متفق گشت...
-
جستوجو در متن
-
انگشتیانه
لغتنامه دهخدا
انگشتیانه . [ اَ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) پارچه ای چرمی مانند غلاف که بر روی انگشتی که زخم باشد منطبق سازند. (ناظم الاطباء).
-
حرف مستعلی
لغتنامه دهخدا
حرف مستعلی . [ ح َ ف ِ م ُ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرفی که هنگام تلفظ آن زبان از جای خویش به بالا گراید، پس اگر آن اندازه بالا رود که به حنک منطبق شود مطبق نامیده شود و اگر کمتر بالا رود فقط مستعلی نامیده شود. حرفهای مستعلی اضافه بر چهار حرف مس...
-
داکیه
لغتنامه دهخدا
داکیه . [ کی ی َ ] (اِخ ) نام قدیم ناحیتی که منطبق با کشور رومانی فعلی است . (ایران باستان ج 3 ص 2466 و 2470 و 2473).
-
محتجم
لغتنامه دهخدا
محتجم . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) حجامت کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که شاخ حجامت را منطبق می کند و بادکش می نماید. و آنکه حجامت می کند. || آنکه حجامت چی را طلب می نماید. (ناظم الاطباء). گراخواه . حجامت خواه . (از منتهی الارب ).
-
ارشکان
لغتنامه دهخدا
ارشکان . [ اَ ش َ ] (اِخ ) ارشگان بقول موسی خورنی مورخ ارمنی و سبه اوس . چهارمین پادشاه اشکانی ، و منطبق است با فرهاددوم و اردوان دوم . (ایران باستان ص 2585 و 2612).
-
پروالیتانه
لغتنامه دهخدا
پروالیتانه . [ پْرِ / پ ِ رِ ن ِ ] (اِخ ) ایالتی از امپراطوری روم در مطران نشین (دیوسز) داکیه کرسی آن اسکودره . در عصر ما آن قسمت منطبق با قره طاق (مونته نگرو) و هرسک (هرزه گووین ) و بخش شمالی آلبانی باشد.
-
محکمه پسند
لغتنامه دهخدا
محکمه پسند. [ م َ ک َ م َ / م ِ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) آنچه قابل قبول و پذیرش در محکمه باشد. نوشته و گفته ای که متکی بر موازین قانونی باشد و محکمه آن را منطبق بر اصول بیابد و بپذیرد.- اسناد یا ادله یا دلائل یا مدارک محکمه پسند ؛ اسناد و دلایل و مدارک...
-
کثیرالاضلاع
لغتنامه دهخدا
کثیرالاضلاع . [ ک َ رُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) چندضلعی . خط شکسته ٔ مسدودی است که دو سرش برهم منطبق باشد، هر یک از قطعه خطها را ضلع و هر یک از نقاط مشترک بین دو ضلع متوالی را رأس و مجموع اضلاع چندضلعی را محیط چند ضلعی می نامند. کثیرالاضلاع را ...
-
مشروعة
لغتنامه دهخدا
مشروعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) نیزه ٔ راست کرده شده بسوی کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مؤنث مشروع . و رجوع به مشروع شود.- حکومت مشروعه ؛ حکومتی که منطبق بر قوانین شرع اسلام باشد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب مشروطه ٔ مشروعه...
-
حرف منفتح
لغتنامه دهخدا
حرف منفتح . [ ح َ ف ِ م ُ ف َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مقابل حرف مطبق . جز چهار حرف ص ، ض ، ط، ظ، سائر حرفها منفتح باشند، زیرا که هنگام تلفظ به آنها حنک بر زبان منطبق نشود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به مطبق و حرف مطبق شود.
-
کرخا
لغتنامه دهخدا
کرخا. [ ک َ ] (اِخ ) کرکا. نام ناحیه ای است که در کتیبه ٔ داریوش اول پادشاه هخامنشی آمده و این پادشاه آن را از متصرفات خود دانسته است . جای کرخا بطور دقیق معلوم نیست ، گروهی با گرجستان و گروه دیگر با کاریه ٔ آسیای صغیر منطبق دانسته اند، اما صاحب تاری...
-
تاسممت
لغتنامه دهخدا
تاسممت . [ س ِم ْ م ُ ] (معرب ، اِ) بلغت بربر حماض ، که منطبق است با «لاپاثون دیسقوریدوس » که معادل بانوع «رومکس » اطبای جدید است . این کلمه را «زنتیمر» تاسمت ، و «فریتاگ » تاسهمت خوانده اند. و این هردو اشتباه است چه این کلمه مؤنث لغت بربری «سموم » ...