کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منضف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منضف
لغتنامه دهخدا
منضف . [ م ِ ض َ ] (ع ص ) رجل منضف ؛ مرد گوززننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ضَرّاط. ج ، مناضف . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
منزف
لغتنامه دهخدا
منزف . [ م ُ زِ / زَ ] (ع ص ) آنکه خونش بسیار رفته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سست . || بیهوش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
منظف
لغتنامه دهخدا
منظف . [ م ُ ن َظْ ظَ ] (ع ص ) پاک کرده شده . (آنندراج ). پاک و پاکیزه کرده شده .(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنظیف شود.
-
جستوجو در متن
-
مناضف
لغتنامه دهخدا
مناضف . [ م َ ض ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منضف . (اقرب الموارد). رجوع به منضف شود.
-
نضاف
لغتنامه دهخدا
نضاف . [ ن َض ْ ضا ] (ع ص ) بسیار خدمت کننده . (ناظم الاطباء). صیغه ٔ مبالغه است از نضف به معنی خدمت کردن . رجوع به نَضف و ناضف و منضف شود. || تیزدهنده . ضرطه زننده . (ناظم الاطباء). صیغه ٔ مبالغه است از نضف به معنی گوزیدن . رجوع به ناضف و منضف شود.
-
ناضف
لغتنامه دهخدا
ناضف . [ ض ِ ] (ع ص ) خادم . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). خدمتکار که خدمت کند کسی را. || که همه را می آشامد:نضف ما فی الاناء؛ شربه جمیعه . (معجم متن اللغة). نضف الفصیل نضفاً؛ همه ٔ شیر پستان مکید شتر بچه . (منتهی الارب ). رجوع به نضف شود. |...