کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منصة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منصة
لغتنامه دهخدا
منصة. [ م َ ن َص ْ ص َ ] (ع اِ) حجله و خانه ٔ آراسته جهت عروس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
منصة
لغتنامه دهخدا
منصة. [ م ِ ن َص ْ ص َ ] (ع اِ) جلوه گاه عروس . (مهذب الاسماء). آنچه بر آن عروس را نشانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کرسیی که عروس را بر بالای آن نشانند تا از میان زنان دیده شود. (از اقرب الموارد). تخت و یا سریر که عروس را بر آن نشانن...
-
واژههای مشابه
-
منصه
لغتنامه دهخدا
منصه . [ م ِن َص ْ ص َ / ص ِ ] (ع اِ) جای ظاهر شدن چیزی ، لهذا به لحاظ همین معنی به معنی تخت یا سریر که عروس را بر آن نشانده جلوه دهند و او را بر داماد و دیگر ناظرین آنجا ظاهر کنند. (غیاث ). منصة : مگر نص خبر را بر منصه ٔ صحت این شخص جلوه کرده اند. (...
-
واژههای همآوا
-
منسة
لغتنامه دهخدا
منسة. [ م َ ن َ س َ ] (ع ص ) کهن سال از هرچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منسة
لغتنامه دهخدا
منسة. [ م ِن َس ْ س َ ] (ع اِ) چوبدستی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).عصا و چوبدستی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منثة
لغتنامه دهخدا
منثة. [ م ِ ن َث ْ ث َ ] (ع اِ) پشم که روغن مالند به وی . (منتهی الارب ). پشمی که بدان روغن مالی کنند. (ناظم الاطباء). پشمی که با آن زخم را روغن مالند. ج ، مَناث ّ و مِنَثّات . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مناص
لغتنامه دهخدا
مناص . [ م َ ناص ص ] (ع اِ) ج ِ مِنَصَّه . تختهای عروسان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به منصه شود.
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی . متوفی حدود 830 هَ . ق . / 1427م . او راست : منصة العذاری فی شرح القصاری . (معجم المؤلفین ) (ایضاح المکنون ج 2 ص 580).
-
حجلة
لغتنامه دهخدا
حجلة. [ ح َ ج َل َ ] (ع اِ) عمارت مدور مانند گنبد. (منتهی الارب ). || خانه ٔ آراسته بتخت و جامه و پرده ٔ عروس . ج ، حَجل یا حِجل . (منتهی الارب ). خانه ٔ آراسته . (مهذب الاسماء) (دهار). خانه ٔ عروس که با پرده ها و جامه ها آرایند. جایی که با پرده ها و...
-
اریکه
لغتنامه دهخدا
اریکه . [ اَ ک َ ] (ع اِ) تخت که در خانه ٔ عروس یعنی حجله نهند. || هرچه که بر آن تکیه زنند و بنشینند از تخت و منصه و فراش . مسند. || تختی و سریری که بر آن حجله یا شامیانه باشد. (غیاث از ابن حاج ). || تخت آراسته . (مهذب الاسماء) (غیاث ). سریر.اورنگ . ...
-
انتصاص
لغتنامه دهخدا
انتصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر منصه نشستن عروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : «تنتص علی المنصة لتری من بین النساء». (اقرب الموارد). || ترنجیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقباض . (از اقرب الموارد). || بلند شدن . (منته...
-
مشلشل
لغتنامه دهخدا
مشلشل . [ م ُ ش َ ش َ] (ع ص ) آب چکان و ریزان . (آنندراج ). چکاننده . (ناظم الاطباء). || ریشه دار. (فرهنگ لغات مشکل وتعبیرات دیوان البسه چ استانبول ص 204) : گرد آن پرده ٔ گلگون چو مشلشل دیدم آمدم یاد از آن زلف و ز آن رنگ و عذار. نظام قاری (دیوان ص 14...