کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منشعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منشعب
لغتنامه دهخدا
منشعب . [ م ُ ش َ ع ِ ] (ع ص ) شاخ در شاخ شونده . (غی-اث ) (آنندراج ). راه و یا درخت شاخ شاخ شده و پراکنده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شعبه شعبه و شاخ شاخ شده . (ناظم الاطباء).- منشعب شدن ؛ شعبه شعبه شدن . رشته رشته شدن . انواع گوناگو...
-
جستوجو در متن
-
شاخ شاخی
لغتنامه دهخدا
شاخ شاخی . (ص نسبی مرکب ) منشعب .
-
منشعبة
لغتنامه دهخدا
منشعبة. [ م ُ ش َ ع ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث منشعب . ج ، منشعبات . رجوع به منشعب و منشعبات شود. || (اصطلاح صرف عربی ) بناهای جداگردیده از اصل به الحاق یا تکرار حرفی مانند اکرم وکَرَّم َ. (از تعریفات جرجانی ). رجوع به منشعب شود.
-
پیوذ
لغتنامه دهخدا
پیوذ. (اِخ ) یکی از انهاری که از «بِنْدَ» در هندوستان منشعب شود. (ماللهند بیرونی ص 273).
-
عشورة
لغتنامه دهخدا
عشورة. [ ع َ رَ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ بنی رکب منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
-
کریون
لغتنامه دهخدا
کریون . [ ک ِ ی َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک اسکندریه . (منتهی الارب ). || نهری است در مصر منشعب از نیل . (معجم البلدان ).
-
کوثی
لغتنامه دهخدا
کوثی . [ ثا ] (اِخ ) نهری است در عراق و گویند نخستین نهری است که کنده و از رودخانه ٔ فرات منشعب شده است . (از معجم البلدان ).
-
زوابی
لغتنامه دهخدا
زوابی . [ زَ ] (ع اِ) رودهای کوچک منشعب در حوالی زاب . (از منتهی الارب ).
-
ژاپن
لغتنامه دهخدا
ژاپن . [ پ ُ ] (اِخ ) نام دریائی منشعب از اقیانوس کبیر که محدود است به سیبری و منچوری و کره و جزایر ژاپن .
-
عکابة
لغتنامه دهخدا
عکابة. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) شعبه ای از بنی رکب منشعب از قبیله ٔ بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
-
تاپاجس
لغتنامه دهخدا
تاپاجس . [ ج ُ ] (اِخ ) رودی در برزیل منشعب از ساحل یمین رود آمازن بطول 1500 هزار گز.
-
دریای برنگ
لغتنامه دهخدا
دریای برنگ . [ دَرْ ی ِ ب ِ رَ ] (اِخ ) دریایی منشعب از اقیانوس کبیر. رجوع به برنگ در ردیف خود شود.
-
زعانج
لغتنامه دهخدا
زعانج . [ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ حنیکه منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).
-
سدوس
لغتنامه دهخدا
سدوس . [ س َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ حنیکه منشعب از بنی اشعر. (تاریخ قم ص 283).