کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منشآت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منشآت
لغتنامه دهخدا
منشآت . [ م ُ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ منشاءة. (ناظم الاطباء). رجوع به منشاءة شود.- الجواری المنشآت ؛ کشتیهای بلندبادبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و له الجوار المنشآت فی البحر کالاعلام . (قرآن 24/55). این عروس زیبا... چون دیگر ...
-
جستوجو در متن
-
منشاءة
لغتنامه دهخدا
منشاءة. [ م ُ ش َ ءَ ] (ع ص ) تأنیث مُنشَاءْ. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به منشاء شود. || کشتی بلندبادبان . ج ، منشآت . (ناظم الاطباء). رجوع به منشآت شود.
-
طغرا
لغتنامه دهخدا
طغرا. [ طُ ] (اِخ ) تخلص شاعری است از مشهد مقدس ، صاحب دیوان و مثنوی و منشآت که اکثر اشعارش در این کتاب به طریق استناد مذکور است . (آنندراج ).
-
دریاوار
لغتنامه دهخدا
دریاوار. [ دَرْ ] (ص مرکب ) چون دریا. دریافش . بحرسان : جواهر تهنیت نثار کرد بر دست دریاوار و بازوی نهنگ کردار... (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 9).
-
معمول شدن
لغتنامه دهخدا
معمول شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عمل شدن . به کار بسته شدن : به هر خدمت که مقرر گردد چاکرانه معمول خواهد شد. (منشآت قائم مقام ). || مرسوم شدن . رایج گشتن . متداول شدن .
-
اسکودری
لغتنامه دهخدا
اسکودری . [اِ دِ ] (اِخ ) (مادام ) نام زوجه ٔ اسکودری شاعر فرانسوی است . وی در فن نثر مهارت تام داشت . بعض منشآت وی را جمع و نشر کرده اند.
-
افضل الدین
لغتنامه دهخدا
افضل الدین . [ اَ ض َ لُدْ دی ] (اِخ ) مسعود. در یکی از منشآت خواجه رشیدالدین نام اوآمده است . رجوع به کتاب از سعدی تا جامی ص 98 شود.
-
کانی
لغتنامه دهخدا
کانی . (اِخ ) ابوبکر... از شاعران متأخر عثمانی بود. شاعری قلندرمآب و لاابالی بشمار می رفت و سرانجام به فرقه ٔ مولوی پیوسته ومنزوی گشت و در سال 1206 درگذشت . دیوان مرتب و منشآت و هزلیات و لطایفی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
سفائن
لغتنامه دهخدا
سفائن . [ س َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ سفینة. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (غیاث ) (دهار) : بفرمود تا جواری و منشآت و مراکب و سفائن را تربیت سازد. (بدایعالزمان فی وقایع کرمان ).
-
دژشکاف
لغتنامه دهخدا
دژشکاف . [ دِ ش ِ ] (نف مرکب ) شکافنده ٔ دژ : یا ﷲ العجب ، عمال مال دزد، و دزدان دژشکاف ... از شفقت و مرحمت حضرت عظمی ... به رحمت امیدوارند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 334).
-
دژمی
لغتنامه دهخدا
دژمی . [ دُ ژَ / دِ ژَ ] (حامص ) دژم بودن . خشم : به لئیم راضع ماند به هنگام مستی که به خرمی و بی خبری بدهد و به دژمی و بدگهری بازستاند. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 58). و رجوع به دژم شود.
-
دریافش
لغتنامه دهخدا
دریافش . [ دَرْف َ ] (ص مرکب ) دریاوش . دریامانند. دریاکردار. بحرسان در کثرت و بسیاری و موج زدن : با جیوش کوه پیکر و عساکر دریافش ... بر اطراف ممالک شروان ... معسکر و مخیم فرمود. (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 75).
-
دستمال شدن
لغتنامه دهخدا
دستمال شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست مالیده شدن : که امروز الفاظ القاب دسمال شده است . (منشآت خاقانی چ دانشگاه ص 173).- دستمال شده ؛ چیزی خشک شده که به مالش دست پوست آن بریزد چنانکه خوشه های گندم .
-
مغالطه کردن
لغتنامه دهخدا
مغالطه کردن . [ م ُ ل َ طَ / ل ِ طِ ک َ دَ ](مص مرکب ) سفسطه کردن : اول مرتبه بعضی ازحکام ولایات و سرکردگان مغالطه خواهند کرد. (منشآت قائم مقام چ قائمقامی ص 154). و رجوع به مغالطه شود.