کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منزل گزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
عرش منزل
لغتنامه دهخدا
عرش منزل . [ ع َ م َ زِ ] (ص مرکب ) دارای منزلی چون عرش . عرش آشیان . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِخ ) لقبی است که به عالم گیر شاه دوم ،پادشاه هند پس از مرگ وی داده اند. (ناظم الاطباء).
-
هفت منزل
لغتنامه دهخدا
هفت منزل . [ هََ م َ زِ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ). || نیز هفت وادی را گویند که فریدالدین عطار در منطق الطیر بیان کرده است ... (از آنندراج ). رجوع به هفت وادی و هفت شهر عشق شود.
-
هم منزل
لغتنامه دهخدا
هم منزل . [ هََ م َ زِ] (ص مرکب ) دو تن که با هم در یک خانه منزل کنند.
-
هلاله منزل
لغتنامه دهخدا
هلاله منزل . [ هََ ل ِ م َ زِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان شوشتر دارای 150 تن سکنه . آب آن از کارون و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
دولت منزل
لغتنامه دهخدا
دولت منزل . [ دَ / دُو ل َ م َ زِ ] (اِ مرکب ) دولت سرا. دولت خانه . خانه ٔ دولت و سعادت و نعمت . || در زبان محاوره تعبیری به ادب از خانه ٔ کسی . دولت سرا. دولتخانه : دولت منزل کجاست ؟. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دولت سرا و دولت خانه شود.
-
ساعتلوی منزل
لغتنامه دهخدا
ساعتلوی منزل . [ ع َ م َ زِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان نازلوی بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 20هزارگزی شمال باختری ارومیه ، در مسیر راه شوسه ٔ ارومیه به سلماس . جلگه ای ، و هوایش معتدل سالم ، و آبش ازنازلوچای ، و محصولش غلات ، کشمش ، چغندر و حبوب...
-
صاحب منزل
لغتنامه دهخدا
صاحب منزل . [ ح ِ م َ زِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خانه خدا. میزبان : و آن عزیز صاحب منزل طعامی ساخته بود. (انیس الطالبین ).
-
میان منزل
لغتنامه دهخدا
میان منزل . [ م َ زِ ] (اِ مرکب ) موقفی میان دو منزل از منازل راه که در آن توقف کمتری کنند. میان دو مرحله یا منزل برای صرف طعام یا رفع ماندگی . (از یادداشت مؤلف ).
-
نازل منزل
لغتنامه دهخدا
نازل منزل . [ زِ م َ زِ ] (اِ مرکب ) جانشین : جاری مجرای بازی و مزاح می شود و نازل منزل هزل و سفاح می گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 109). رجوع به نازل منزله شود.
-
منزل بورقیبه
لغتنامه دهخدا
منزل بورقیبه . [ م َ زِ بو ب َ ] (اِخ ) نام سابق آن فری ویل بود. شهری است بر کنار دریاچه ٔ بیزرت که 34700 تن سکنه دارد. این شهر یکی از مراکز بحریه ٔ کشور تونس است ودارای صنایع آهن و مرکز هواشناسی است . (از لاروس ).
-
منزل آباد
لغتنامه دهخدا
منزل آباد. [ م َ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت است که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 216 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
منزل خانه
لغتنامه دهخدا
منزل خانه . [ م َ زِ ن َ / ن ِ ] (اِمرکب ) چپرخانه . (ناظم الاطباء). رجوع به منزل شود.
-
منزل شناس
لغتنامه دهخدا
منزل شناس . [ م َ زِ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه توقفگاههای بین راه را شناسد. آنکه از منازل سفر آگاه باشد : چو شه دید کآن لشکر بی قیاس در آن ره نباشند منزل شناس . نظامی .زمین را شود میل و منزل شناس به تری و خشکی رساند قیاس . نظامی .نمودند منزل شناسان راه ک...
-
منزل نما
لغتنامه دهخدا
منزل نما. [ م َزِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) منزل شناس : بدان تا دلم منزل فقر گیردبه از صبر منزل نمائی نبینم . خاقانی .رجوع به منزل شناس شود.
-
خوش منزل
لغتنامه دهخدا
خوش منزل . [ خوَش ْ/ خُش ْ م َ زِ ] (ص مرکب ) آنکه از طرف سلاطین و امراءپیشتر رود و جا برای فروکش خوش کند. (آنندراج ) : پیشخانه داران سرکار جهان مدار با خوش منزلان سبقت شعار کوچ هر منزلی به بارگاه عظمت دستگاه بیارایند.(نعمت اﷲخان عالی در بهادرشاه به ...