کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مندهیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مندهیر
لغتنامه دهخدا
مندهیر. [ م َ ] (اِخ ) نام شهری بوده از بلاد هندوستان و گجرات که به دست سپاه سلطان محمود غزنوی مفتوح گردیده ... (انجمن آرا) (آنندراج ) : چو مندهیر که در مندهیر حوضی بودچنانکه خیره شدی اندرآن دو چشم فکر.فرخی (از انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
کندهه
لغتنامه دهخدا
کندهه . [ ] (اِخ ) کندکوت . قلعه ای از شمال شرقی جزیره ٔ کوچ و این همان حصاری است که بهیم فرمانروای شهر «انهلواره » یا «نهرواله » چون خبر هجوم لشکر محمود را شنید بدانجا گریخت . سلطان محمود پس از انهلواره به شهر «مندهیر» که بیست و چهار هزار گز با کنده...
-
داد
لغتنامه دهخدا
داد. (اِ) عدل . (برهان ). مَعدِلَه . (منتهی الارب ). بذل . (برهان ). قسط. نصفت . مقابل ستم . ظلم و جور. عدالت . (برهان ). نَصف . نِصف . نَصَف . (منتهی الارب ) : ای شهریار راستین ، ای پادشاه داد و دین ای نیک فعل و نیکخواه ،ای از همه شاهان گزین . دقیقی...