کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منجیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منجیل
لغتنامه دهخدا
منجیل . [ م َ ] (اِخ ) نام محلی از ولایت طارم و خرزویل و نام قریه ای است قریب به آن و آن به خوبی آب و هوا و تواتر انهار و تراکم اشجار مشهور است و در دامان کوه واقع شده است و خانه های آن طبقه بر طبقه است و از آنجا به گیلان روند.(انجمن آرا) (آنندراج )....
-
واژههای مشابه
-
منجیل سفید
لغتنامه دهخدا
منجیل سفید. [ م ِ ل ِ س ِ ] (اِ مرکب ) بوته ای است شبیه به جاروی قزوینی در «گچسر» و در رازکان جارو نامند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
منجیل آباد
لغتنامه دهخدا
منجیل آباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از بخش شهریار شهرستان تهران است و 883 تن سکنه دارد. مزرعه ٔ زمان آباد جزو این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
پل منجیل
لغتنامه دهخدا
پل منجیل . [ پ ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) نام پلی در راه قزوین و رشت میان منجیل و بالابازار رودبار در 260000گزی طهران .
-
جستوجو در متن
-
ارقی
لغتنامه دهخدا
ارقی . [ اِ ] (اِ) نام گیاه شیرخشت در منجیل و قوشخانه . رجوع به شیرخشت شود.
-
بالابالا
لغتنامه دهخدا
بالابالا. (اِخ ) نام آبادیی در کنار رودخانه ٔ شاهرود بین لوشان و منجیل بر سر راه قزوین به رشت .
-
هرزه بیل
لغتنامه دهخدا
هرزه بیل . [هََ زَ ] (اِخ ) هرزبیل . هرزویل . خرزویل . نام محلی است در نزدیکی منجیل . رجوع به خرزویل و هرزه ول شود.
-
اردوج
لغتنامه دهخدا
اردوج . [ اَ ] (اِ) در هرزویل نزدیک منجیل ، ژونی پروس پلی کارپا را بنام اردوج نامند. و رجوع به اُرس شود.
-
بالا بازار رودبار
لغتنامه دهخدا
بالا بازار رودبار. [ رِ ] (اِخ ) نام محلی در کنار راه قزوین و رشت میان پل منجیل و پائین بازار رودبار. (یادداشت مؤلف ).
-
هرزبیل
لغتنامه دهخدا
هرزبیل . [ هََ ] (اِخ ) میان منجیل و کلشدر نزدیک رودبار. (یادداشت به خط مؤلف ). جایی است در نزدیکی منجیل و نام آن در متون قدیم خرزویل و در تداول کنونی هرزویل و هرزه اول است . رجوع به هرزه ول و خرزویل و نیز رجوع به سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 4 ...
-
جارو
لغتنامه دهخدا
جارو. (اِ مرکب ) جاروب . رجوع به جاروب شود : جارو از صندل باف و مقرنس از تافته ٔ سفید. (نظام قاری ص 133). || جارو قزوینی . جارو نرمه ، از اقسام جارو است . || گیاهی است که آن را در راه چالوس [ رازکال ] و [ سیرا ] چزّه یا چرزه نامند و نیزآن را منجیل سف...
-
زربین
لغتنامه دهخدا
زربین . [ زَ ] (اِ) سَرو. در شیرکوه و در رامیان و چالوس و منجیل آنرا سور گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرو کوهی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 117، 127، 250 شود.
-
الون
لغتنامه دهخدا
الون . [ ] (اِخ ) از دیههای طارم سفلی (شمال غربی قزوین و جنوب منجیل ). رجوع به نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 65 و جغرافیای سیاسی کیهان ص 373 شود.