کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منت کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
منت رم
لغتنامه دهخدا
منت رم . [ م ُ ن ُ رِ ] (فرانسوی ، اِ) رجوع به اردک پوز و مونوترم شود.
-
منت کارلو
لغتنامه دهخدا
منت کارلو. [ م ُ ل ُ ] (اِخ ) مونت کارلو. محله ای است در شاهزاده نشین «مناکو» (موناکو) که کازینوی آن معروف و مهمترین وسیله ٔ جلب سیاحان است . (از لاروس ). رجوع به مناکو شود.
-
بار منت
لغتنامه دهخدا
بار منت . [ رِ م ِن ْ ن َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اضافه ٔ تشبیهی است که منت وسپاس و شکر را به باری تشبیه کرده است : به نان خشک قناعت کنیم و جامه ٔ دلق که بار محنت خود به که بار منت خلق . سعدی (از امثال و حکم دهخدا).من که سر در نیاورم به دو کون گردن...
-
بی منت
لغتنامه دهخدا
بی منت . [ م ِن ْ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + منت = منةعربی ) بدون احتیاج به درخواست . بی عرض و نیاز و التماس . بدون قبول احسان . بطور آزادی و اختیار و خالصاًلوجه اﷲ. (ناظم الاطباء). نعمت دادن بکسی و بار منت ننهادن بر او و بی من و اذی . (آنندراج ) : تر...
-
کنت د منت فر
لغتنامه دهخدا
کنت د منت فر. [ ک ُ دُ م ُ ف ُ ] (اِخ ) رئیس پلیس به زمان ناصرالدین شاه . نمی دانم فرانسوی بود یا اطریشی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). «... کنت دومونت فرت در سال 1296 هَ .ق . قانون جامعی برای پلیس ایران تنظیم کرد و به تصویب شاه رسانید و مأمور اجرای...
-
جبل منت لیون
لغتنامه دهخدا
جبل منت لیون . [ ج َ ب َ ل ِ م ُ ] (اِخ ) نام کوهی است به اسپانیا. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 179 شود.
-
حصن منت شون
لغتنامه دهخدا
حصن منت شون . [ ح ِ ن ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 2 ص 196، 261).
-
حصن منت میور
لغتنامه دهخدا
حصن منت میور. [ ح ِ ن ِ م ُ م َ ] (اِخ ) حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 92، 180).
-
استریتس ستل منت
لغتنامه دهخدا
استریتس ستل منت . [ اِ رِ س ِت ِ م ِ ] (اِخ ) (مؤسسه ٔ بغازها ) مستعمره ٔ انگلیسی در شبه جزیره و بغاز مالاکا ، دارای 000،200،1 تن سکنه . پایتخت آن سنگاپور و شهر مهم آن جورج تاون است .
-
بر روی زمین منت نهادن
لغتنامه دهخدا
بر روی زمین منت نهادن . [ ب َ ی ِ زَ م ِ ن ن َ ن ِ / ن َ دَ] (مص مرکب ) کنایه از تکبر و رغم و رعونت و اعتقاد باطل بخود داشتن و در واقع چنان نبودن . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
منتکش
لغتنامه دهخدا
منتکش . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) بیرون کشنده ٔ گل و لای از چاه . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه گل و لای از چاه بیرون می کشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتکاش شود.
-
جستوجو در متن
-
خفت کش
لغتنامه دهخدا
خفت کش . [ خ ِف ْ ف َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) خواری کش .- خفت کش منت کش ؛ کلمات شماتت گونه ای است که بچه ها در وقت قهر کردن بهم می گویند.
-
کین کش
لغتنامه دهخدا
کین کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کین کشنده . انتقامجو. منتقم . (فرهنگ فارسی معین ) : فروماند کابلشه از غم به دردزشیدسب کین کش بترسید مرد. اسدی .یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم کاین دهر کین کش است ز نادان کین . ناصرخسرو.همه پولادپوش و آهن خای کین کش و دیوب...