کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
منة
لغتنامه دهخدا
منة. [ م ِن ْ ن َ ] (ع مص ) نعمت دادن و بیان نمودن نیکوئی خود را بر کسی و منت نهادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منت برنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). سپاس نهادن . (دهار). || (اِ) احسان و نیکوئی . آنچه کرده شود از نیکوئی در حق کسی . (منتهی الارب...
-
منة
لغتنامه دهخدا
منة. [ م ُن ْ ن َ ] (ع اِ) قدرت و توانایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال هو ضعیف المنة، توانائی آن سست و ضعیف است و ذهب بمنته ؛ تمام شد قوت و توانائی آن . (ناظم الاطباء). قوت . ضد ضعف . ج ، مُنَن . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ممنونی
لغتنامه دهخدا
ممنونی . [ م َ ] (حامص ) منت . امتنان . (از ناظم الاطباء). منت داشتگی .
-
پیمونت
لغتنامه دهخدا
پیمونت . [ ی ِ مُنْت ْ ] (اِخ ) رجوع به پیامونته شود.
-
تحمد
لغتنامه دهخدا
تحمد. [ ت َ ح َم ْ م ُ ] (ع مص ) منت برنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). تمدح . (زوزنی ). تمدح و منت نهادن . (آنندراج ). تحمد بر کسی ؛ منت نهادن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
-
منة
لغتنامه دهخدا
منة. [ م ِن ْ ن َ ] (ع مص ) نعمت دادن و بیان نمودن نیکوئی خود را بر کسی و منت نهادن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منت برنهادن . (تاج المصادر بیهقی ). سپاس نهادن . (دهار). || (اِ) احسان و نیکوئی . آنچه کرده شود از نیکوئی در حق کسی . (منتهی الارب...
-
امتنان
لغتنامه دهخدا
امتنان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعمت دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ): برعقیله ٔ گرم و امتنان بمجاسرت بایستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || منت نهادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی )...
-
هن
لغتنامه دهخدا
هن . [ هََ ] (اِ) منت . (برهان ). مؤلف انجمن آرانویسد: به فتح اول در جهانگیری و رشیدی و برهان به معنی منت آورده اند و گفته اند رودکی گفته : گر همه نعمت یک روز به ما بخشدننهد منت بر ما و پذیرد هن .و این سه بزرگوار هر یک سه خطا کرده اند. اول آن که هن ...
-
ژینیاک
لغتنامه دهخدا
ژینیاک . (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «هِرُل » از ولایت مُنت پلیه ، دارای راه آهن و 2587 تن سکنه .
-
لاپراد
لغتنامه دهخدا
لاپراد. (اِخ ) ویکتور ریشار دو. نام شاعر فرانسوی . مولد مُنت بریزُن (لوار) (1812-1883 م .).
-
احظاء
لغتنامه دهخدا
احظاء. [ اِ ] (ع مص ) تفضیل دادن بر. ترجیح نهادن بر. افزونی نهادن . || فضل و منت نهادن . || تحظیه . بهره مند کردن .
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ ] (ع مص ) حباء. بخشیدن بی پاداش و منت ، یا عام است . || بازداشتن از عطیة، و لغت از اضداد است . (منتهی الارب ).
-
منان
لغتنامه دهخدا
منان . [ م َن ْ نا ] (ع ص ) بسیار نعمت دهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نیکی کننده و نعمت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ). || منت برنهنده . (مهذب الاسماء). منت نهنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). آنکه چیزی نبخ...
-
منانة
لغتنامه دهخدا
منانة. [ م َن ْ نا ن َ ] (ع ص ) زن مالدار که جهت مالش نکاح کنند و وی بر شوی منت نهد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).زن مالدار که از برای مال وی را نکاح کنند و او از جهت مال و دولتی که دارد بر شوی خود منت نهد. (ناظم الاطباء) : از پنج زن ح...