کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتهی شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
منتهی الاشارات
لغتنامه دهخدا
منتهی الاشارات . [ م ُ ت َ هَل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) عبارت است از فلک اعظم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
منتهی الجموع
لغتنامه دهخدا
منتهی الجموع . [ م ُ ت َ هَل ْج ُ ] (ع اِ مرکب ) وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت ، چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو وزن را بار دیگر جمع کرده جمع به الجمع نمی خوانند به خلاف دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است . (غیاث ) (آن...
-
منتهی المعروف
لغتنامه دهخدا
منتهی المعروف . [ م ُ ت َ هََل ْ م َ ] (اِخ ) حضرت واحدیت و حضرت وجود جمع است . (فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی سجادی ).
-
بی منتهی
لغتنامه دهخدا
بی منتهی . [ م ُ ت َ ها ] (ص مرکب ) (از: بی + منتهی عربی ) بی منتها. بی پایان . بی انجام . بی نهایت : به یک دانه گندم در ای هوشیارمسیح است بسیار و بی منتهی است . ناصرخسرو.دریای سبز سرنگون پرگوهربی منتهی . ناصرخسرو.خود ز بیم این دم بی منتهی بازخوان فا...
-
جستوجو در متن
-
استحصاف
لغتنامه دهخدا
استحصاف .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) استوار گردیدن . (منتهی الارب ). استوار شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). مستحکم شدن . || تنگ و خشک شدن . (منتهی الارب ). تنگ شدن سوراخ : استحصاف شرم زن ؛ یابس و مضیق شدن . || استحصاف زمان بر کس ؛ سخت شدن روزگار. (از منت...
-
ارفضاض
لغتنامه دهخدا
ارفضاض . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . پریشان شدن . (منتهی الأرب ). || برشاشیده شدن و پریشان شدن سرشک . (منتهی الأرب ). چکیدن سرشک . پاشیده شدن اشک و آب و آنچه بدان ماند. (زوزنی ). || رفتن هرچیزی . || روان شدن خوی . (منتهی الأرب ).
-
طوح
لغتنامه دهخدا
طوح . [ طَ ] (ع مص ) هلاک گردیدن یا قریب بهلاک شدن . (منتهی الارب ). هلاک شدن یا مشرف بر هلاک شدن . (منتخب اللغات ). هلاک شدن و هلاک کردن . (زوزنی ). || رفتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || ساقط گردیدن در جهان . (منتهی الارب ). در زمین افتادن . ...
-
اثاث
لغتنامه دهخدا
اثاث . [اَ ] (ع مص ) انبوه شدن (گیاه ). (منتهی الارب ). بسیار شدن . || کلان سرین شدن (زن ). (منتهی الارب ).
-
انصیاح
لغتنامه دهخدا
انصیاح . [ اِ ] (ع مص ) کفیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکافته شدن . (از اقرب الموارد).منشق شدن . (یادداشت مؤلف ). || روشن شدن ماهتاب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). روشن شدن چنانکه ماهتاب . (یادداشت مؤلف ). ...
-
حداثت
لغتنامه دهخدا
حداثت . [ ح َ ث َ ] (ع مص ) شدن . تازه شدن . شدن چیزی که نبود. (منتهی الارب ).
-
ضنوء
لغتنامه دهخدا
ضنوء. [ ض ُ ] (ع مص ) ضَن ْء . ضَناء . ضَن ء . بسیاربچه شدن زن و جز از زن . (منتهی الارب ). بسیارفرزند شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || بسیار شدن شتران . (منتهی الارب ). بسیار شدن مال . (تاج المصادر). || رفتن و پنهان شدن . (منتهی الارب ).
-
قدو
لغتنامه دهخدا
قدو. [ ق َدْوْ ] (ع مص ) خوشبوی شدن طعام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوشمزه شدن طعام . (منتهی الارب ). || نزدیک شدن . || از سفر آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ادهمام
لغتنامه دهخدا
ادهمام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) سیاه شدن . ادهم و خاکسترگون گردیدن . (منتهی الارب ). || سیاه شدن اسب . (زوزنی ). خاکسترگون شدن اسب . || بور شدن اسب . || سیاه گردیدن شب . (منتهی الارب ).
-
پهن گردیدن
لغتنامه دهخدا
پهن گردیدن . [ پ َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) پهن شدن . عرض . (منتهی الارب ). عراضة. (منتهی الارب ). پهن گشتن . پخچ شدن . گسترده شدن . رجوع به پهن شدن شود.