کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتنة
لغتنامه دهخدا
منتنة. [ م ُ ت ِ ن َ ] (ع ص ) مؤنث منتن ، یعنی بدبوی . (ناظم الاطباء). رجوع به منتن شود.
-
واژههای مشابه
-
منتنه
لغتنامه دهخدا
منتنه . [ م ُ ت ِن َ / ن ِ ] (از ع ، ص ) بدبو. (ناظم الاطباء). منتنة.- روایح منتنه ؛بویهای بد. (ناظم الاطباء).|| (اِ) غالسیفس . غالیس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به غالیس شود.
-
جستوجو در متن
-
صمرة
لغتنامه دهخدا
صمرة. [ ص َ م ِ رَ ] (ع ص ) بوی گرفته . (منتهی الارب ). یدی من السمک صمرة؛ منتنة. (اقرب الموارد).
-
قوتیرا
لغتنامه دهخدا
قوتیرا. [ ] (معرب ، اِ)شوکه ٔ منتنه است . || خرنوب . || ابرون . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قوثورا شود.
-
غالیس
لغتنامه دهخدا
غالیس . (معرب ، اِ) حملج . منتنه . بلهیم . پلیهیم . غالوسیس . عالوسیس . غالسیفس . غالس . غالسیس . غالونیس . قس الکلاب . غالیوبسیس . حکیم مؤمن آرد: در لغت یونانی بمعنی منتن الرایحه است و در قانون در حرف عین ذکر یافته و غالوسیس به واو نیز آمده و در طب...
-
غور
لغتنامه دهخدا
غور. [ غ َ ] (اِخ ) جایی است پست زمین میان قدس و حوران مسافت سه روزه در عرض دو فرسنگ . (منتهی الارب ). ناحیه ای است در اردن واقع در شام میان بیت المقدس و دمشق ، و آن پستتر از زمین دمشق و بیت المقدس است از این رو غور نامیده شده است . طول آن سه روز راه...
-
غافت
لغتنامه دهخدا
غافت . [ ف َ / ف ِ ] (ع اِ) گلی است لاجوردرنگ درازشکل و شاخهای باریک دارد بدرازی یک وجب و گل و برگ و شاخ آن همه تلخ است و از کوهستان حوالی شیراز آورند، بوته ٔ آن را حشیش الغافت و شجرة البراغیث و شوکه ٔ منتنه گویند، نیم مثقال آن حیض را برسد. (برهان )....
-
غاغالس
لغتنامه دهخدا
غاغالس . [ ] (معرب ، اِ) نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است . در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و ...
-
شوکة
لغتنامه دهخدا
شوکة. [ ش َ ک َ ] (ع اِ) خار. یکی شوک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).خار. تیغ. بور. تلو. تلی . شوک . لام . لَم . (یادداشت مؤلف ). شوکةالبیضاء و شوکةالمصریة و شوکةالمبارکة و شوکةالیهودیة داروهایی است که بدانها درمان کنند. (عن کتب النبات ) (از ...
-
ابوالنجم
لغتنامه دهخدا
ابوالنجم . [ اَ بُن ْ ن َ ] (اِخ ) ابن ابی غالب بن فهدبن منصوربن وهب بن مالک نصرانی . طبیبی فاضل و جامع علم و عمل بود در طبقه ٔ اطبای شامیین بحسن علاج و جودت معرفت در صناعات طبیّه معروف و مشهور است چنانکه در ترجمه ٔ آن طبیب یگانه متقدمین اهل سیر بدین...
-
اردن
لغتنامه دهخدا
اردن . [ اَ دَ / اُ دُن ن ] (اِخ ) رودخانه ای نزدیک بدمشق .گویند مریم عیسی علیه السلام را در آن رودخانه شست . (برهان ). نام رودی که دریاچه ٔ طبریه را به بحیره ٔ لوط(بحرالمیت ) پیوندد و آنرا الشریعة نیز نامند. (دمشقی ). احمدبن الطیب سرخسی فیلسوف گوید:...