کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منتخب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منتخب
لغتنامه دهخدا
منتخب . [ م ُ ت َ خ َ ] (ع ص ) برگزیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مختار. (اقرب الموارد). گزیده . بگزیده . گزین . دست گزین . انتخاب گشته . خیاره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ز فرزانگی رای تو منتخب وز آزادگی ر...
-
منتخب
لغتنامه دهخدا
منتخب . [ م ُ ت َ خ َ] (اِخ ) میر روح اﷲ. از شعرای کشمیر بود. از اوست :مبین ای بوالهوس بر چهره ٔ زردم به چشم کم که من خود را به اکسیر محبت کیمیا کردم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
منتخب
لغتنامه دهخدا
منتخب . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) برگزیننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). آنکه برمی گزیند و پسند می کند بهترین چیزی را. (ناظم الاطباء). || بیرون کشنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
علی منتخب
لغتنامه دهخدا
علی منتخب . [ ع َ ی ِ م ُ ت َ خ ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ارسلان بن محمد منتخب . مکنی به ابوالحسن . ادیب و نویسنده و شاعر بود. وی به عراق سفر کرد و در سال 536 هَ . ق . در واقعه ٔ خوارزمشاهی در مرو کشته شد. او راست : تعلةالمشتاق الی ساکنی العراق . (از معج...
-
جستوجو در متن
-
طلع
لغتنامه دهخدا
طلع. [ طِ ] (ع اِ) اسم است اطلاع را. و منه :اطلع طلع عدده . (منتهی الارب ). وقوف بر چیزی . (منتخب اللغات ). || جای بلند که از آن اطلاع یابند. (منتهی الارب ). || کرانه (بفتح نیز آید). (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). ناحیه . (منتخب اللغات ). || جای که ...
-
طماعة
لغتنامه دهخدا
طماعة. [ طَ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن . (تاج المصادر). طماعیة. (منتخب اللغات ). طمع داشتن . (منتخب اللغات ).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ارسلان بن محمد منتخب ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی منتخب شود.
-
منتخبة
لغتنامه دهخدا
منتخبة. [ م ُ ت َ خ َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث منتخب . (اقرب الموارد). رجوع به منتخب شود.
-
طوط
لغتنامه دهخدا
طوط. (ع اِ) مار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || پنبه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). قطن . (فهرست مخزن الادویه ). || قطن بردی . لوئی . || (ص ) مرد بلندبالا. (منتهی الارب ). مرد دراز. (مهذب الاسماء). دراز. (منتخب اللغات ). || (اِ)...
-
ضمد
لغتنامه دهخدا
ضمد. [ ض َ م َ ] (ع مص ) خشک شدن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || دشمنی کردن . (منتخب اللغات ). || کینه گرفتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (زوزنی ). || سخت خشم گرفتن بر کسی . (منتهی الارب ).
-
ضرج
لغتنامه دهخدا
ضرج . [ ض َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب ). شکافتن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). || آلودن بخون . (منتهی الارب ). آلودن . (منتخب اللغات ). || افکندن چیزی را. (منتهی الارب ). || اندوختن . (منتخب اللغات ).
-
طوح
لغتنامه دهخدا
طوح . [ طَ ] (ع مص ) هلاک گردیدن یا قریب بهلاک شدن . (منتهی الارب ). هلاک شدن یا مشرف بر هلاک شدن . (منتخب اللغات ). هلاک شدن و هلاک کردن . (زوزنی ). || رفتن . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || ساقط گردیدن در جهان . (منتهی الارب ). در زمین افتادن . ...
-
طلف
لغتنامه دهخدا
طلف . [ طَ ل َ ] (ع اِ) دهش . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). عطا. (منتهی الارب ). بخشش . (منتخب اللغات ). || (ص ) آسان . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || زیاده از هر چیزی . (منتهی الارب ). زیاده و فاضل از هر چیزی . (منتخب اللغات ).