کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منبع
لغتنامه دهخدا
منبع.[ مَم ْ ب َ ] (ع اِ) چشمه و این صیغه ٔ اسم ظرف است از نبوع که به معنی برآمدن آب است از زمین . (غیاث ) (آنندراج ). محل خروج آب . ج ، منابع. (از اقرب الموارد).چشمه . سرچشمه . (ناظم الاطباء) : هرند جویی است بر در جرجان که منبع آن از کوههای ... منفج...
-
جستوجو در متن
-
ابوحبله
لغتنامه دهخدا
ابوحبله . [ اَ ح َ ل َ ] (اِخ ) نام رودی به کردُفان و منبع آن جبل نوبه است .
-
نورتاب
لغتنامه دهخدا
نورتاب . (نف مرکب ) نورتابنده . نورافشان . تابناک . منبع نور و روشنی : خاک درِ توکه نورتاب است سیبی به دو کرده آفتاب است .خاقانی .
-
ابراهیم
لغتنامه دهخدا
ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) یکی ازدریاچه های افریقا در منبع نیل که در سال 1291 هَ .ق . کشف و به نام ابراهیم پاشای خدیو نامیده شده است .
-
فیزیوکراسی
لغتنامه دهخدا
فیزیوکراسی . [ یُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) نظریه ای در اقتصاد که پیروان آن به پیروی از دکتر کسنه کشاورزی را تنها منبع ثروت میدانند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
اردش
لغتنامه دهخدا
اردش . [ اَ دِ ] (اِخ ) (رود...) رودیست به فرانسه بطول 112 هزارگز. منبع آن سِوِن ّ است و برود رُن ریزد.
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت . (اِخ ) نام نهری در جمهوری کالیفرنی از جماهیر متفقه و منبع عمده ٔ رود ساکرمنتو. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حایذ
لغتنامه دهخدا
حایذ. [ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی سلوم . شخصی داستانی که به منبع رود نیل رفته است . رجوع به حامدبن ابی سلوم شود.
-
غینف
لغتنامه دهخدا
غینف . [ غ َ ن َ ] (ع اِ) جای جوشش آب چشمه و چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منبع آب در چاهها و چشمه ها.(از اقرب الموارد). || بحر ذوغینف ؛ دریای باغینف (منتهی الارب )؛ یعنی دریایی که دارای ماده و منبع است . بحر ذوغینف ؛ ای ذومادة. (اقرب الموارد).
-
نورگرا
لغتنامه دهخدا
نورگرا. [ گ َ / گ ِ ] (نف مرکب ) که به طرف نور گراید. که رو به منبع نور و روشنائی کند. || (اصطلاح گیاه شناسی ) گیاهی که به طرف نور گراید. رجوع به نورگرایی شود.
-
پالان دوکن
لغتنامه دهخدا
پالان دوکن . (اِخ ) یکی از کوههای جهت جنوبی شهر ارزروم و این کوه فاصله است میان منبع رود قره سو و رود پاسیم .
-
خرج و دخل کردن
لغتنامه دهخدا
خرج و دخل کردن . [ خ َ ج ُ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بحساب رسیدن . وضع خرج و دخل را معین کردن . || مساوی بودن درآمد و هزینه ٔ یک منبع درآمد.
-
شیوشگان
لغتنامه دهخدا
شیوشگان . [ شی وَ ] (اِخ ) محلی در جانب شرقی کرمان مقابل باغهای زریسف . (یادداشت مؤلف ) : زمینهایی که اکنون به شاهیجان و گازرگاه معروف است از آبی عظیم از منبع کوه شیوشگان در قدیم الزمان مشروب می شد و مرغزار گشته بود. (سمط العلی ).
-
ضیم
لغتنامه دهخدا
ضیم . [ ض َ ] (اِخ ) رودباری است به سراة، و گویند بلدی است از بلاد هذیل ، و نیز گویند رودباری است منبع آن در کوه بنی صاهله و در ملکان جاری است . (معجم البلدان ). موضعی است به سراة، یا رودباری است ، و یا کوهی . (منتهی الارب ).