کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منافقین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منافقین
لغتنامه دهخدا
منافقین . [ م ُ ف ِ ] (اِخ ) سوره ٔ شصت و سومین از قرآن ، مدنیه و آن یازده آیت است ، پس از جمعه و پیش از تغابن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
منافقین
لغتنامه دهخدا
منافقین . [ م ُ ف ِ ] (ع ص ، اِ) منافقان . مردمان منافق . (از ناظم الاطباء). ج ِ منافق . رجوع به منافق شود.
-
جستوجو در متن
-
داعس
لغتنامه دهخدا
داعس . [ ع ِ ] (اِخ ) الیهودی . از اخابث منافقین عهد نبی اکرم است . (امتاع الاسماع ص 179 و 497).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزیدالطائی حلیف بنی عمروبن عوف . یکی از منافقین است که در تبوک بود. رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 474 شود.
-
تغابن
لغتنامه دهخدا
تغابن . [ ت َ ب ُ ] (اِخ ) سوره ای از سوره های قرآن . (از اقرب الموارد). سوره ٔ شصت و چهارم از قرآن کریم . مکیه و آن هیجده آیت است و آغاز آن : بسم ... یسبح ﷲ ما فی السموات ... پس از منافقین و پیش از طلاق .
-
حبحاب
لغتنامه دهخدا
حبحاب . [ ح َ ] (اِخ ) حبحاب الانصاری . مکنی به ابوعقیل یکی از صحابه ٔ کرام است . ابن منده و بونعیم گویند: آنگاه که او زکوة خرمای خویش را بخدمت حضرت رسول اکرم صلوات اﷲ علیه میبرد چون منافقین او را مسخره کردند آیه ٔ شریفه «الذین یلمزون المطوعین من الم...
-
حذیفة
لغتنامه دهخدا
حذیفة. [ ح ُ ذَ ف َ ] (اِخ ) ابن الیمان حسل بن جابر العبسی القناطیری ، مکنی به ابی عبداﷲ. صحابی است . بعضی نام پدر او را حسل و برخی حسیل بن جابربن عمرو گفته اند. و گروهی گویند لقب جد او جروةبن الحرث است . و چون به قناطر که موضعی نزدیک کوفه است منزل ک...
-
برهوت
لغتنامه دهخدا
برهوت . [ ب َ رَ ] (اِخ ) چاهی است عمیق در حضرموت که کسی فرود آمدن به تک آن نتواند و گویند ارواح کفار بدانجا جای دارند، و در حدیث است خیر بئر حفرت فی الارض زمزم و شر بئر فی الارض برهوت . و گویند نام وادیی است در حضرموت ، گویند در آنجا چاهی است که ارو...
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (اِخ ) حسن آملی المولد و المنشاء کاشانی الاصل امامی المذهب کاشی اللقب و گاهی به احسن المتکلمین ملقب از افاضل شعرای قرن هفتم هجرت و یا خود اوائل قرن هشتم را نیز دیده ، شاعری است ماهر و متقی و جلیل القدر و عظیم الشأن و معاصر علامه ٔ حلی متوفی ب...
-
ابوسفیان
لغتنامه دهخدا
ابوسفیان . [ اَ س ُف ْ ] (اِخ ) صخربن حرب بن امیّةبن عبد شمس بن عبدمناف قرشی اموی پدر معاویه و یزید و عتبه و برادران دیگر. مولد وی ده سال پیش از عام الفیل بود. او یکی از اشراف قریش در جاهلیت است و عمال داشت که با مال خویش و اموال قریش بشام و دیگر ارا...
-
ایمان
لغتنامه دهخدا
ایمان . (ع مص ) ائمان . اعتمادکردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || زنهار دادن و بی بیم گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در امن قرار دادن کسی را. (از اقرب الموارد). امن گردانیدن . (تاج المصادربیهقی ). ایمن گردانیدن...
-
اسلام
لغتنامه دهخدا
اسلام . [ اِ ] (ع مص ) گردن نهادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اسلام آوردن . (منتهی الارب ). مسلمان شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فروگذاشتن و یاری نادادن کسی را. (منتهی الارب ). خذلان گذاش...
-
احمد احسائی
لغتنامه دهخدا
احمد احسائی . [ اَ م َ دِ اَ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن ابراهیم بن صفربن ابراهیم بن داغربن رمضان بن راشدبن دهیم بن شمروخ بن ضوله . داغربن رمضان و جمله پدران او را منزل وسامان چون بادیه نشینان دیگر در کوه و بیابان بود و معرفتی چندان بمذاهب و ادیان نداش...