کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناضلت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناضلت
لغتنامه دهخدا
مناضلت . [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) تیراندازی کردن به هم و نبرد در تیراندازی . مناضلة : تا یک تیر در جعبه ٔ امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 90). هر تیر نزاع که ما هر دو را در ترکش طبیعت سرکش بود در آن...
-
واژههای همآوا
-
منازلت
لغتنامه دهخدا
منازلت . [ م ُ زَ / زِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) جنگیدن . مقاتله . کارزار کردن . کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منازلة : مگر از طول ایام و امتداد مقام به ستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350). || (...
-
منازلة
لغتنامه دهخدا
منازلة. [ م ُ زَ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر فرود آمدن در حرب از بهر کارزار. نِزال .(تاج المصادر بیهقی ). نِزال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نزال و منازلت شود.
-
مناضلة
لغتنامه دهخدا
مناضلة. [ م ُ ض َ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر تیر انداختن به نبرد. (تاج المصادر بیهقی ). تیراندازی کردن با هم و نبرد نمودن در تیراندازی . نِضال . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نبرد کردن در تیراندازی . نِضال . نیضال . (از اقرب الموارد). ...
-
جستوجو در متن
-
مناضله
لغتنامه دهخدا
مناضله . [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مناضلت . مناضلة. رجوع به مدخل های مناضلت و مناضلة شود.- مناضله کردن ؛ مبارزه کردن . مسابقه دادن : مشارالیه هر وقت با صاحب بن عباد مناضله کردی سبق او را بودی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 283)....