کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناسبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناسبی
لغتنامه دهخدا
مناسبی . [ م ُ س ِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، مناسبت و شایستگی . موافقت و سزاواری . (از ناظم الاطباء). مناسب بودن . رجوع به مناسب شود.
-
جستوجو در متن
-
شیذر
لغتنامه دهخدا
شیذر. [ ش َ ذَ ] (اِخ ) نام شهری است و یا آنکه زمین همواریست که در آن گوآبهای مناسبی حفر کنند. (از اقرب الموارد: «ش ذر»). گوآب . (ناظم الاطباء).
-
رانه
لغتنامه دهخدا
رانه . [ ن َ / ن ِ ] (نف ، اِ) از این کلمه که مرکب از مفرد امر حاضر راندن است + هاء، علامت اسم آلت ، چون کلمه ٔ مناسبی بر سر آن افزایند میتوان اسم آلت ساخت . (یادداشت مؤلف ).
-
بیزه
لغتنامه دهخدا
بیزه . [ زَ / زِ ] (اِ) آلت بیختن . قیاساً از کلمه ٔ بیز که مفرد امر حاضر بیختن است با «هَ» علامت اسم آلت . چون کلمه ٔ مناسبی در اول این حرف درآید از آن اسم آلت توان ساخت . (یادداشت مؤلف ).
-
خوش آب ورنگ
لغتنامه دهخدا
خوش آب ورنگ . [ خوَش ْ / خُش ْ ب ُ رَ ] (ص مرکب ) با رخسار سرخ و سفید و شاداب . آنکه رنگ پوست بدن مناسبی دارد. کنایه از زیبا و ملیح است . (یادداشت مؤلف ).
-
گردافشانی
لغتنامه دهخدا
گردافشانی . [ گ َ اَ ] (حامص مرکب ) غبار افشاندن . || در تداول گیاه شناسی ، عبارت از دوره ای است که دانه ٔ گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله ٔ مناسبی قرار گیرد. گردافشانی به دو طریق مستقیم و غیرمستقیم صورت میگیرد. رجوع به گیاه شناس...
-
معلقی
لغتنامه دهخدا
معلقی . [ م ُ ع َل ْ ل َ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، چرخی . (ناظم الاطباء).- کبوتر معلقی ؛ کبوتری که در هوا چرخ می زند. (ناظم الاطباء). کبوتری که در هنگام پرواز چون به ارتفاع مناسبی رسد به محور بالهای گسترده و بر مدار سر و دم خود چرخ می زند و این از...
-
امرص
لغتنامه دهخدا
امرص . [ اَ رَ ] (ع ص ) ژفگن (چرکین ). (مصادر زوزنی ). در مصادر زوزنی چ تقی بینش این لغت نیست در ص 203 همین کتاب غمص راژفگن شدن معنی کرده است در اقرب المواردو منتهی الارب در معانی مرص معنی مناسبی پیدا نشد.
-
بره
لغتنامه دهخدا
بره . [ ب َ رَ / رِ ] (نف ، پسوند) از این کلمه که مرکب از بر، یعنی مفرد امر حاضر بردن ، و «ه » علامت آلت است چون کلمه ٔ مناسبی قبل از آن درآرند اسم آلت توان ساخت . (یادداشت دهخدا). || مخفف بَرَنده .- مزدبره ؛اجیر. مزدبر. رجوع به مزد و مزدبره شود.
-
چم سرخ
لغتنامه دهخدا
چم سرخ . [ چ َ س ُ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: قشلاقی است در هفت فرسخ و نیمی مغرب نهاوند که جای زراعت ندارد، لیکن بسبب بودن وحوش و طیور و قوچ و میش درآنجا، شکارگاه مناسبی است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
-
کیذقان
لغتنامه دهخدا
کیذقان .(اِخ ) یکی از دهستانهای بخش ششتمد شهرستان سبزوار است که در جنوب بخش و شهرستان واقع است . این دهستان کوهستانی است و به واسطه ٔ کثرت چشمه سارها، دارای باغهای میوه و انگور است لیکن به جهت کوهستانی بودن محل مناسبی برای زراعت ندارد. از 11 آبادی بز...
-
نورسنج
لغتنامه دهخدا
نورسنج . [ س َ ] (اِ مرکب ) اسبابی که برای مقایسه ٔ شدت نور منبعهای نورانی به کار میرود. (فرهنگ اصطلاحات علمی ص 575). ابزار و آلتی که بدان شدت و ضعف نور را سنجند. || یک پیل نور برقی که آمپرسنج مناسبی را به کار اندازد. در عکاسی برای تعیین مقدار نور به...
-
زؤوگام
لغتنامه دهخدا
زؤوگام . [ زُ ءُ ] (فرانسوی ، ص ) یا آنتوموفیل . از نباتاتی هستند که انتقال دانه ٔ گرده در قسمت عمده ٔ آنها بوسیله ٔ جانوران و حشرات انجام می شود. گلهای این نباتات غالباً معطرند و حشرات به طلب طعمه یا محل مناسبی برای تخم گذاری وارد آنها شده و دانه ٔ...
-
ساکارور گرانوله
لغتنامه دهخدا
ساکارور گرانوله . [ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) اشکال دارویی جامدی است که از قند و مواد مؤثر دارویی تشکیل شده است که اغلب به همان نام گرانوله نامیده میشود. برای تهیه ٔ آنها ممکن است مواد دارویی را با قند بیامیزند و با کمک شربت آن را به غلظت مناسبی بر...