کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منازعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منازعت
لغتنامه دهخدا
منازعت . [ م ُ زَ / زِ ع َ ] (از ع ، اِمص ) مأخوذ از تازی ، ستیزگی و خصومت و کشاکش در برآوردن حق . ادعا و نزاع . جنگ و جدال سخت . منازعه . (از ناظم الاطباء). در چیزی کوشیدن و با کسی در برآوردن حق خود کشاکش کردن . خصومت کردن . (از غیاث ). منازعة : هم...
-
واژههای همآوا
-
منازعة
لغتنامه دهخدا
منازعة. [ م ُ زَ ع َ ] (ع مص ) با کسی در چیزی واکوشیدن . نزاع . (المصادر زوزنی ). پیکار کردن . (تاج المصادربیهقی ). با هم کشش کردن به خصومت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مخاصمت کردن با کسی . نزاع . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آرزومند گشتن ...
-
جستوجو در متن
-
متشاجر
لغتنامه دهخدا
متشاجر. [ م ُ ت َج ِ ] (ع ص ) منازعت و خلاف کننده با هم . (آنندراج ) (منتهی الارب ). با هم دیگر مخالفت و منازعت کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تشاجر شود.
-
صتات
لغتنامه دهخدا
صتات . [ ص ِ ] (ع مص ) منازعت و خصومت کردن . (منتهی الارب ).
-
جنگجویی
لغتنامه دهخدا
جنگجویی . [ ج َ ] (حامص مرکب ) ستیزه جویی . مخاصمت و منازعت . (ناظم الاطباء).
-
عامه
لغتنامه دهخدا
عامه . [ م ِه ْ ] (ع ص ) سرگشته در گمراهی . متردد درراه و منازعت . ج ، عُمّه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حدیا
لغتنامه دهخدا
حدیا. [ ح ُ دَی ْ یا ] (ع اِمص ) منازعت . مبارات . || (اِ) یکی از مردم و گویند: انا حدیاک ، ابرز لی وحدک . (منتهی الارب ).
-
شاخ برداشتن
لغتنامه دهخدا
شاخ برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) از پشت کسی ؛ کنایه از ترک مخالفت و منازعت و ایستادگی کردن . (فرهنگ رازی ).
-
تعامه
لغتنامه دهخدا
تعامه . [ ت َ م ُه ْ ] (ع مص ) سرگشته و متردد شدن در گمراهی و منازعت و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خصمة
لغتنامه دهخدا
خصمة. [ خ َ م َ ] (ع اِ) تعویذ و حرزی که مردان هنگام منازعت و رفتن پیش سلاطین پوشند. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
مجاذبة
لغتنامه دهخدا
مجاذبة. [م ُ ذَ ب َ ] (ع مص ) با کسی نزاع کردن در کشیدن چیزی .(تاج المصادر بیهقی ). منازعت کردن . جِذاب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منازعت کردن با هم درکشیدن چیزی . (آنندراج ). || برگردانیدن کسی را ازجای . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظ...
-
منازعه
لغتنامه دهخدا
منازعه . [ م ُ زَ / زِ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) منازعة. منازعت . (از ناظم الاطباء). مخاصمه . خصومت . نزاع . تنازع . زد و خورد. منازعة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از سر تکبر و ترفع منازعه و مخاصمه ظاهر می گشت . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 28). رجوع به م...
-
عناء
لغتنامه دهخدا
عناء. [ ع ِ ] (ع مص ) منازعت کردن با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رنجانیدن . || رنج کشیدن . (ناظم الاطباء). معاناة. رجوع به معاناة شود.