کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منادات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منادات
لغتنامه دهخدا
منادات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) آواز کردن . یکدیگر را آواز دادن . خواندن . ندا دادن . نداء. مناداة. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از آن در منادات بارسول گفتندی یا رسول اﷲ و یا نبی اﷲ. (مصباح الهدایه چ همایی ص 223). منادات و ذوق انس و مناجات متواتر باشد...
-
واژههای همآوا
-
مناداة
لغتنامه دهخدا
مناداة. [ م ُ ] (ع مص ) کسی را خواندن . نداء. (المصادر زوزنی ). خواندن و آواز دادن . رجوع به منادات شود. || با دیگری نشستن در انجمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با هم نازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الم...
-
جستوجو در متن
-
مناداة
لغتنامه دهخدا
مناداة. [ م ُ ] (ع مص ) کسی را خواندن . نداء. (المصادر زوزنی ). خواندن و آواز دادن . رجوع به منادات شود. || با دیگری نشستن در انجمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || با هم نازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الم...
-
موالات
لغتنامه دهخدا
موالات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) موالاة. دوستی و پیوستگی با کسی . (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و پیوستگی داشتن . (غیاث ) (از آنندراج ). با کسی دوستی داشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ولاء. ولا. دوستی . رفاقت . دوستی کردن . باهم دوستی کردن...
-
مناجات
لغتنامه دهخدا
مناجات . [ م ُ ] (ع مص ) راز گفتن با کسی . (آنندراج ). راز و نیاز. نجوی کردن . مُسارَّة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناجاة : علی گوش بر دهن رسول نهاد و رسول ساعتی مناجات بکرد و سخن نرم در گوش علی گفت . (قصص الانبیاء ص 240).تو ای نتیجه ٔ دولت نجات ا...
-
منادی
لغتنامه دهخدا
منادی . [ م ُ دا ] (ع ص ) خوانده شده یعنی ندا داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). خوانده شده و نداشده . (ناظم الاطباء). خوانده . آوازکرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِمص ) به معنی ندا نیز آمده بر این تقدیر مصدر میمی است یا آنکه در اصل منادات باشد ...
-
خلاف
لغتنامه دهخدا
خلاف . [ خ ِ ] (ع اِ) نوعی از بید است . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). درخت بید را گویند. چنین گویند که در عهد قدیم تخم او در زمین افتاده و بخلاف معهود درخت او برآمد و بزرگ شد. بدین سبب ، عرب او را خلاف نام نهاد و این تعریف خلیل بن...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسد مسمی به منصور. شار غرجستان مشهور به شار شاه در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : ولایت غرشستان را شار ابونصر داشت تا پسر وی محمد بحد مردی رسید و بقوت شباب و مساعدت اصحاب واتراب بر ملک مستولی شد و پدر منزوی گشت و ملک ...