کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناخ
لغتنامه دهخدا
مناخ . [ م َ ] (ص ) بر وزن و معنی فراخ است که گشاده باشد. (برهان ) (آنندراج ). فراخ و گشاد. (ناظم الاطباء) . ظاهراً قرائتی است از هزوارش «منا». (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به «منا» شود. || به معنی تنگ هم آمده است و این لغت از اضداد است . (برهان ) (...
-
مناخ
لغتنامه دهخدا
مناخ . [ م ُ / م َ ] (ع اِ) (از «ن و خ ») خواب جای شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جای خوابانیدن شتر. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). آنجا که شتران را بخوابانند. محل فرودآوردن و خوابانیدن شتر. مَبرَک . شترخان . (یادداشت به خط مرحوم...
-
جستوجو در متن
-
مناخات
لغتنامه دهخدا
مناخات . [ م ُ / م َ ] (ع اِ) ج ِ مُناخ یا مَناخ . (محیط المحیط). و رجوع به مناخ شود.
-
اشترخان
لغتنامه دهخدا
اشترخان . [ اُ ت ُ ] (اِ مرکب ) مُناخ . شترخان .
-
قاعس
لغتنامه دهخدا
قاعس . [ ع ِ ] (اِخ ) جبال قبله . ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل (بحر قلزم ) است . (معجم البلدان ).
-
مراح
لغتنامه دهخدا
مراح . [ م ُ ] (ع اِ) شب جای ستور. (منتهی الارب ). موضعی که شتران به سوی آن روند و آرام گیرند. (غیاث اللغات ). مأوی و آرامگاه و محل استراحت شبانگاهی شتر و گاو و اغنام . (از اقرب الموارد). مناخ . (متن اللغة).
-
غمیم
لغتنامه دهخدا
غمیم . [ غ َ ] (اِخ ) جایی است در نزدیکی مدینه میان رابغ و جحفة. کثیر گوید : قم تأمل فأنت ابصر منی هل تری بالغمیم من اجمال ؟قاضیات لبانة من مناخ و طواف و موقف بالخیال فسقی اﷲ منتوی ام عمروحیث امت به صدور الرحال !رجوع به معجم البلدان شود.
-
مبرک
لغتنامه دهخدا
مبرک . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای خواب شتران . ج ، مبارک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معطن . مناخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یقال : «فلان لیس له ُ مبرک جمل »؛ ای لاشی ٔ له . (اقرب الموارد). || نشستنگاه . ج ، مبارک . (ی...
-
معطن
لغتنامه دهخدا
معطن . [ م َ طِ ] (ع اِ) خفتن جای اشتر بر کنار آب . ج ، معاطن . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). خوابگاه شتران و آغل گوسپندان نزدیک آب . ج ، معاطن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مَبرَک . مُناخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
خواب جای
لغتنامه دهخدا
خواب جای . [ خوا / خا ] (اِ مرکب ) خوابگاه . اطاق خواب . مَرقَد. (یادداشت بخط مؤلف ) : چو رفتی ز مجلس سوی خوابجای پس از خواب مستی بمجلس میای . نزاری قهستانی .کِناس ؛ خواب جای آهو در درخت . مُناخ ؛ خوابجای شتر. (منتهی الارب ). رجوع به خواب جا شود.
-
مسرح
لغتنامه دهخدا
مسرح . [ م َ رَ ] (ع اِ) چراگاه . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). مرعی . (اقرب الموارد). ج ، مَسارح . (منتهی الارب ) : می رهم زین چار میخ چارشاخ میجهم در مسرح جان زین مناخ . مولوی .مثنوی را مسرح و مشروح ده صورت امثال او را روح ده . مولوی .|| مک...
-
شترخان
لغتنامه دهخدا
شترخان . [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب )اشترخان . طویله ٔ شتر. خوابگاه شتران . شترخانه . مناخ . طویله ٔ بزرگ برای شتر و غیره . باره بند. جای مهتر وشتر و چاروا. (یادداشت مؤلف ). محلّی که شتران را در آنجا مسکن و غذا دهند و نگهداری کنند : بحر از موج وقت احسانش ...
-
ملاخ
لغتنامه دهخدا
ملاخ . [ م َ ] (اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر زیر باد که به ملاخه مشهور است . سعدی گوید : ز تاج ملک زاده ای در ملاخ مگر لعلی افتاده در سنگلاخ .و در اکثر نسخ بوستان ، مُناخ به جای لام نون دیده شده و به معنی جای خوابانیدن شتر لیکن معنی اول مناسبتر اس...
-
صلاصل
لغتنامه دهخدا
صلاصل . [ ص ُ ص ِ ] (اِخ ) آبی است عامر را در وادی که آن را جوف نامند. در آن خرمابن های بسیار و مزارع فراوان است . نصر گوید: آبی است بنی عامربن جذیمة از عبدالقیس را. گوید گروهی از عبدالقیس نزد عمر آمدند و درباره ٔ صلاصل از او داوری طلبیدند. یکی از آن...