کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممنوع الورود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قاچاق
لغتنامه دهخدا
قاچاق . (ترکی ص ، اِ) برده . ربوده . (فرهنگ نظام ). || آنچه ورود آن به کشور و یا معامله ٔ آن از طرف دولت ممنوع است .- متاع قاچاق ؛ متاع ممنوع الورود یا ممنوع المعامله .
-
قاچاقچی
لغتنامه دهخدا
قاچاقچی . (ترکی ، ص مرکب ) کسی که مال التجاره ٔ ممنوع الورود و یا ممنوع المعامله بدون کسب اجازه ای از دولت و یا پرداختن گمرک وارد کند یا بفروشد. آنکه کالا از بیراهه گذراند.- امثال :وای به وقتی که قاچاقچی گمرکچی شود.