کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممصل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممصل
لغتنامه دهخدا
ممصل . [ م ِ / م ُ ص ِ ] (ع اِ) پالونه یا پاتیله ٔ رنگرز که در آن رنگ کند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). راووق صباغ . (اقرب الموارد) (شرح قاموس ).
-
ممصل
لغتنامه دهخدا
ممصل . [ م ُ ص ِ ] (ع ص ) زن که بچه را مضغه افکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زنی که بچه خود را در حالی که پارچه گوشتی است بیفکند. (شرح قاموس ). || شاة ممصل ؛ گوسپندی که شیرش برگردد و جدا شود در شیردوشه پیش از آنکه...
-
واژههای همآوا
-
ممثل
لغتنامه دهخدا
ممثل . [ م ُ ث ِ ] (ع ص ) آنکه قصاص می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به امثال شود.
-
ممثل
لغتنامه دهخدا
ممثل . [ م ُ م َث ْ ث َ ] (ع ص ) مصورگشته و پیکر صورت بسته شده . مصورکرده . تصویرشده . مجسم گشته . (از ناظم الاطباء). مصور. مجسم . (یادداشت مرحوم دهخدا) : کان المثال فی الصور الذهنیة اضعف من الممثل ، و فی المثل الافلاطونیة بالعکس . (حکمة الاشراق حاشی...
-
ممثل
لغتنامه دهخدا
ممثل . [ م ُ م َث ْ ث ِ ] (ع ص ) (اصطلاح هیئت ) در اصطلاح اهل هیئت ، جرمی کروی که دو سطح متوازی آن را احاطه می کند و مرکز آن دو مرکز عالم و منطقه و قطبهای آن در سطح منطقةالبروج و دو قطب آن است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). اوج بلندترین جای است که آفت...
-
جستوجو در متن
-
رنگریز
لغتنامه دهخدا
رنگریز. [ رَ ] (نف مرکب ) صاحب غیاث اللغات از قول سروری و مؤید و دیگران (و به تبعیت از او آنندراج ) آرد: این لفظ بزیادت یای تحتانی غلط است و صحیح آن رنگرز است و اگر به معنی نقاش و مصور و معمار گویند صحیح باشد - انتهی . اما این مطلب یعنی غلط بودن رنگ...