کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممزوج کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باده ٔ ممزوج
لغتنامه دهخدا
باده ٔ ممزوج . [ دَ / دِ ی ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شراب که گلاب یا آب و مانند آن در آن آمیخته باشد. میرزا صائب راست : عالمی را کرد بیخود آن دو لعل آبدارباده ٔ ممزوج چندین نشأه هم میداشته ست ؟(از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مزج کردن
لغتنامه دهخدا
مزج کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلط کردن . مخلوط کردن . ممزوج کردن .در آمیختن . آمیختن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
قاتی واتی کردن
لغتنامه دهخدا
قاتی واتی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از اتباع . مخلوط و ممزوج کردن بطور نامتناسب . مخلوط کردن . درهم برهم کردن . رجوع به قاتی پاتی کردن شود.
-
توأم کردن
لغتنامه دهخدا
توأم کردن . [ ت َ / تُو ءَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) متصل و یکی کردن . آمیخته کردن . ممزوج و مخلوط کردن چیزی را با چیز دیگر.
-
برآمیختن
لغتنامه دهخدا
برآمیختن . [ ب َ ت َ] (مص مرکب ) ممزوج کردن . مخلوط کردن . آمیختن . درهم کردن . تخلیط. (دهّار). اختلاط. رجوع به آمیختن شود.
-
درهم سرشتن
لغتنامه دهخدا
درهم سرشتن . [ دَ هََ س ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آغشته کردن . مخلوط کردن . ممزوج ساختن .
-
درهم آمیختن
لغتنامه دهخدا
درهم آمیختن . [ دَ هََ ت َ ] (مص مرکب ) مخلوط کردن . ممزوج کردن . || مخلوط شدن . ممزوج شدن . املاس ؛ درهم آمیختن تاریکی . ملابسة؛ درهم آمیختن کار. (از منتهی الارب ). اعتکار؛ درهم آمیخته شدن تاریکی .
-
درهم کردن
لغتنامه دهخدا
درهم کردن . [ دَ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مختلط کردن . آمیختن . ممزوج نمودن . (ناظم الاطباء). مخلوط کردن . ممزوج کردن . خلط کردن . مزج کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || پریشان کردن . آشفته خاطر ساختن : از من دستوری بایست به آمدن و اگر دادمی آنگاه بیامد...
-
قاتی پاتی
لغتنامه دهخدا
قاتی پاتی . (ص مرکب ، از اتباع ) درهم مخلوط و ممزوج نامتناسب . قاطی پاطی .- قاتی پاتی شدن ؛ درهم و برهم شدن . مخلوط شدن .- قاتی پاتی کردن ؛ درهم برهم کردن . مخلوط کردن .
-
درماش
لغتنامه دهخدا
درماش . [ دُ ] (اِ مرکب ) مروارید درشت به اندازه ٔ ماشی . (یادداشت مرحوم دهخدا).- اختلاط ماش به درماش ؛ ممزوج و مشتبه کردن ناچیزی به چیزهای گرانبها و نفیس . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مصعد
لغتنامه دهخدا
مصعد. [ م ُ ص َع ْ ع َ ] (ع ص ) شراب گرم کرده با آتش . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || تصعیدشده . (ناظم الاطباء). تبخیرشده ، چنانکه شراب مصعد، سرکه ٔ مصعد، زیبق مصعد. (یادداشت مؤلف ). || سوخته و افروخته شده . (ناظم الاطباء). || بر جای بلند برآم...
-
تعریق
لغتنامه دهخدا
تعریق . [ ت َ ] (ع مص ) شراب با آب اندک بیامیختن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ممزوج گردانیدن شراب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || رگ دار کردن شراب را از آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پر ناکرد...
-
مناصفه
لغتنامه دهخدا
مناصفه . [ م ُ ص َ / ص ِ ف َ / ف ِ ] (از ع ، اِمص ) به دو نیم کردن چیزی را. (غیاث ). دوبخش کردگی . (ناظم الاطباء). رجوع به مناصفة و مناصفت شود. || نیمانیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگر شراب خواهد شرابی رقیق و ممزوج بایدداد و فراخ باید کرد، یع...
-
درآمیختن
لغتنامه دهخدا
درآمیختن . [ دَ ت َ ](مص مرکب ) آمیختن . مخلوط شدن . ممزوج شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). التیاث . (از منتهی الارب ) : وزین شیوه سخنهایی برانگیخت که از جان پروری با جان درآمیخت . نظامی .اعتکار و تعاکر؛ با هم درآمیختن قوم در حرب . تداغش و دَغوَشَة؛ درآم...