کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممدوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممدوح
لغتنامه دهخدا
ممدوح . [ م َ ] (ع ص ) ستوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستوده . ستوده . (دهار). || آنکه او را به شعر ستایش کرده اند. آنکه او را شاعر در شعرش ثنا گفته است . مقابل مذموم : در هر زبان به دانش ممدوح در هر دلی به جود محبب . مسعودسعد.همه لطفی و همه ...
-
جستوجو در متن
-
ممدوحة
لغتنامه دهخدا
ممدوحة. [ م َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث ممدوح . رجوع به ممدوح شود.
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ )مجدالدین . ممدوح انوری . رجوع به مجدالدین ... شود.
-
ممدوحی
لغتنامه دهخدا
ممدوحی . [ م َ ] (حامص ) ستوده بودن . ستودگی . پسندیدگی . || ممدوح کسی بودن . مورد مدح کسی قرار داشتن . مقابل مادحی .
-
طمغاجی
لغتنامه دهخدا
طمغاجی . [ طَ ] (اِخ ) (حاجب ) ممدوح عثمان مختاری . رجوع به توضیح مربوط به طمغاجی شود.
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) ممدوح قصیده ای از اسدی در مناظره ٔ آسمان و زمین . رجوع به مجمعالفصحاء ترجمه ٔ اسدی شود.
-
پیروزشاه
لغتنامه دهخدا
پیروزشاه . (اِخ ) احمد بوبکر ممدوح انوری : پیروزشاه یاد ندارد زمانه این پیروزشاه احمد بوبکرشاه تست .انوری .
-
شاه ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
شاه ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابواسحاق شیرازی اینجو ممدوح حافظ. رجوع به ابواسحاق اینجو شود.
-
شیش
لغتنامه دهخدا
شیش . (اِخ ) ابن قیس بن جریح . ممدوح حطیئه ٔ شاعر است . (یادداشت مؤلف ).
-
طاهر علک
لغتنامه دهخدا
طاهر علک . [ هَِ رِ ع َ ] (اِخ ) ممدوح سوزنی بوده است . رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 195 شود.
-
شجاع
لغتنامه دهخدا
شجاع . [ ش ُ ] (اِخ ) (شاه ...) سلطان جلال الدین ابوالفوارس ، شاه شجاع ممدوح حافظ. رجوع به شاه شجاع شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمران ، مکنّی به ابوالحسن . ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. رجوع به علی عمرانی (ابن محمد...) شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی لشکری ، مکنّی به ابوالحسن . ممدوح قطران شاعر. رجوع به علی لشکری شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) اختیارالدین ، ابن احمد (دهقان ...). ممدوح سوزنی . رجوع به علی (ابن احمد) شود.