کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممالیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممالیک
لغتنامه دهخدا
ممالیک . [ م َ ] (اِخ ) نام سلسله ای از فرمانروایان مصر (650 -922 هَ . ق . / 1252 - 1517 م .) بدین توضیح که جمع مملوک ممالیک و بمعنی غلام است و بیشتر این کلمه را درمورد غلامان سفیدپوست به کار می برده اند و از آنجا که سلاطین «ممالیک » مصر از غلامان تر...
-
ممالیک
لغتنامه دهخدا
ممالیک . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مملوک . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار). ج ِ مملوک ، و آن غلام و کنیز و دیگر اشیا باشد. (از غیاث اللغات ). بندگان . غلامان و کنیزان . ملک کرده شده ها از غلام و کنیز: امیر آلتونتاش حاجب خاص را با سایر خو...
-
جستوجو در متن
-
بحری
لغتنامه دهخدا
بحری . [ ب َ ] (اِخ ) (ممالیک ...) ممالیک مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا در جزء قراولان مزدور الملک الصالح ایوب قرار داشتند و اولین ایشان شجرةالدر زوجه ٔ الملک الصالح است و ممالیک پس از او رسماً سلطنت مصر را به دست گرفتند و ایشان دو طبقه ا...
-
قانسوة
لغتنامه دهخدا
قانسوة. [ ] (اِخ ) ظاهر. از ممالیک برجی است . رجوع به قانصوة شود.
-
قانسوة غوری
لغتنامه دهخدا
قانسوة غوری . [ ] (اِخ ) از ممالیک برجی است . رجوع به قانصوة غوری شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) مظفر. هفتمین از ممالیک برجی ، 824.
-
برجی
لغتنامه دهخدا
برجی . [ ب ُ ] (اِخ ) (ممالیک ...) ممالیک جمع مملوک بمعنی غلام است و بیشتر این کلمه را در مورد غلامان سفیدپوست بکار میبرده اند سلاطین ممالیک مصر از غلامان ترک یا چرکسی بودند که ابتدا در جزء قراولان مزدور الملک الصالح ایوب قرار داشتند اولین ایشان شجرة...
-
ابوالفتح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتح . [ اَبُل ْ ف َ ] (اِخ ) رکن الدین بیبرس بندقدار از ممالیک بحری مصر (658 - 676 هَ . ق .). رجوع به بیبرس شود.
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) عاملی در موصل از دست ممالیک بحریه ٔ مصریه . (کتاب النقود ص 129).
-
مملوک
لغتنامه دهخدا
مملوک . [ م َ ] (اِخ ) سلاطین مملوک یا ممالیک ،وارثان ایوبیان در مصر و شام بودند و به دو دسته تقسیم می شوند: یکی سلاطین مملوک بحری و دیگر سلاطین مملوک برجی . رجوع به کتاب سلسله های اسلامی از کلیفورد ادموند بوسورث و رجوع به ممالیک در همین لغت نامه شود...
-
عزالدین
لغتنامه دهخدا
عزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) آی بیک . از ممالیک بحری . رجوع به آی بیک عزالدین در همین لغت نامه و به طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب احمد مشهور به مؤید پانزدهمین از ممالیک برجی مصر و شام (865 هَ . ق .). (از فرهنگ فارسی معین ).
-
آی بیک عزالدین
لغتنامه دهخدا
آی بیک عزالدین . [ ب َ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) دومین کس از ممالیک بحری که فرمانروای مصر و شام بوده اند (648 - 655 هَ .ق .).
-
آی بیک قطب الدین
لغتنامه دهخدا
آی بیک قطب الدین . [ ب َ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ممالیک یا سلاطین مملوک دهلی (602-607 هَ .ق .).