کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مماجدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مماجدة
لغتنامه دهخدا
مماجدة. [ م ُ ج َ دَ ] (ع مص ) به بزرگی نبرد کردن با کسی . (آنندراج ). باکسی فخر کردن به مجد. (تاج المصادر بیهقی ). تماجد. (منتهی الارب ). با هم نازیدن و فخر کردن به بزرگی . معارضه کردن در مجد و بزرگی . مجاد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مماجدت
لغتنامه دهخدا
مماجدت . [ م ُ ج َ / ج ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مفاخرت در مجد وشرف . (ناظم الاطباء). مماجدة. رجوع به مماجدة شود.
-
جستوجو در متن
-
مماجدت
لغتنامه دهخدا
مماجدت . [ م ُ ج َ / ج ِ دَ ] (از ع ، اِمص ) مفاخرت در مجد وشرف . (ناظم الاطباء). مماجدة. رجوع به مماجدة شود.
-
مجاد
لغتنامه دهخدا
مجاد. [ م ِ ] (ع مص ) به بزرگی نبرد کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن . (از ناظم الاطباء): ماجده مماجدة و مجاداً؛ با وی در مجد و بزرگی معارضه کرد و بر او فائق آمد. (از اقرب الموارد).