کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملیج،ملیجک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملیج
لغتنامه دهخدا
ملیج . [ م َ ] (اِ) مَلج َ . یکی از انواع نارون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نامی است که در کتول و رامیان به درخت نارون نهند. و رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210 شود.
-
ملیج
لغتنامه دهخدا
ملیج . [ م َ ] (ع ص ) شیرخواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) شیرخوار. ج ، مُلج . (ناظم الاطباء). || مرد بزرگ قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملیجک
لغتنامه دهخدا
ملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) (... اول ) محمد فرزند دوستی چوپان گروسی برادر امینه اقدس یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه است . (از تاریخ رجال ایران ج 3 ص 219). رجوع به همین مأخذ و مدخل قبل شود.
-
ملیجک
لغتنامه دهخدا
ملیجک . [ م َ ج َ ] (اِخ ) غلامعلی خان ، معروف به ملیجک و ملقب به عزیزالسطان و بعد سردار محترم . برادرزاده ٔ امینه اقدس گروسی یکی از زنان سوگلی ناصرالدین شاه و پسر میرزا محمدخان ، معروف به ملیجک اول و ملقب به امین خاقان است که در حدود 1296 هَ . ق . م...