کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل َ ] (حامص ) ملک بودن . فرشته بودن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فرشتگی : شاه ملکان پیشرو بارخدایان ز ایزد ملکی یافته و بارخدایی . منوچهری .در تو هم دیوی است و هم ملکی هم زمینی به قد و هم فلکی ترک دیوی کنی ملک باشی ز شرف برتر از فلک با...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به مَلِک ، یعنی پادشاهی . (ناظم الاطباء). شاهی . سلطنتی : به گاه خلعت دادن به گاه صله ٔ شعرنه سیم تو ملکی و نه زرّ تو هروی . منوچهری .بتافت از افق ملک و آسمان بقادو کوکب ملکی چون دوپیکر جوزا.جمال ال...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل َ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به ملک ، یعنی فرشته . (ناظم الاطباء). فرشته ای . چون فرشتگان . درخور فرشتگان . مَلَکیة : همتهای فلکی بینمش سیرتهای ملکی بینمش . منوچهری .ذات او راست صفات ملکی و بشری که به سیرت ملک است او و به صورت ...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل َ کی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به مَلِک ، و مَلَکیة تأنیث آن . (از اقرب الموارد). هرگاه اسم منسوب الیه ثلاثی و مکسورالعین باشد عین الفعل چنین اسمی در نسبت مفتوح گردد، مانند مَلَکی منسوب به مَلِک . (از مقدمه ٔ المنجد). رجوع به مدخل بعد شود...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م ِ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به ملک . متصرفی و هر چیز که در قبضه ٔ تصرف کسی باشد و مالک آن بود. (ناظم الاطباء). برابر اقطاعی یا اجاره ای . که ملک شخص باشد : در این مرغزار (اورد)همه ٔ دیه های ملکی و خراجی به قطع گذارند. (فارسنامه ٔ ...
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [ م ُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است و 487 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی . [م ُ ] (ص نسبی ) مأخوذ از تازی ، منسوب به ملک و مملکت . کشوری . مملکتی . ولایتی . وطنی . (از ناظم الاطباء).
-
ملکی
لغتنامه دهخدا
ملکی .[ م َ ل ِ ] (حامص ) ملک بودن . پادشاهی . شاهی . سلطنت : فرمود (انوشروان ) تا منذربن النعمن بن المنذر را ملکی عرب دادند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 97).
-
واژههای مشابه
-
نفس ملکی
لغتنامه دهخدا
نفس ملکی . [ ن َ س ِم َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس مطمئنه . روحی که متصف به صفات حمیده بود. (ناظم الاطباء). نفوس فرشتگان و اهل عصمت را که از هواهای نفسانی و وساوس شیطانی در امان اند نفس ملکی گوید و نفوس اولیأاﷲ را که در مرتبه ٔ علم به کمال مم...
-
تاریخ ملکی
لغتنامه دهخدا
تاریخ ملکی . [ خ ِ م َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) تاریخ ملکشاهی . رجوع به تاریخ جلالی شود.
-
دیناروند ملکی
لغتنامه دهخدا
دیناروند ملکی . [ رْ وَ م ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان گرگان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد با 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
سراب ملکی
لغتنامه دهخدا
سراب ملکی . [ س َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 2 هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و یکهزارگزی جنوب باختری راه فرعی چقلوندی به بروجرد. هوای آنجا سرد و دارای 90 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ها و سراب ملکی تأمین...
-
شاه ملکی
لغتنامه دهخدا
شاه ملکی . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دروفرامان بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . دارای 245 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات دیم و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).