کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملين پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملین
لغتنامه دهخدا
ملین . [ م ُ ل َی ْ ی َ ] (ع ص ) نرم گردانیده شده . (آنندراج ). نرم شده . || آرام شده . (ناظم الاطباء).
-
ملین
لغتنامه دهخدا
ملین . [ م ُ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) نرم گرداننده . (آنندراج ). هر چیزی که نرم کند. (ناظم الاطباء). نرم کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر هنوز بر صلابت حال اول است به سخنهای ملین و گفتار چرب مبین اگر نرم نشود باری در درشتی نیفزاید. (مرزبان نا...
-
اطریفل مقل ملین
لغتنامه دهخدا
اطریفل مقل ملین . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ م ُ ل ِم ُ ل َی ْ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهت بواسیر، پوست هلیله ٔ کابلی و هلیله ٔ سیاه و پوست هلیله ٔ زرد وآمله ٔ مقشر و اسطوخودوس و افتیمون و بسفایج از هر یکی ده درم ، تربد سفید محکوک هفت درم ، مقل ...
-
جستوجو در متن
-
ملینه
لغتنامه دهخدا
ملینه . [ م ُ ل َی ْ ی ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث ملین . رجوع به ملین شود.- ادویه ٔ ملینه ؛ داروهایی که دفع فضول معده و امعاءرا سهل کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داروهایی که موجب سهولت عمل دفع روده ها گردد. داروهای نرم کننده ٔ مزاج . رجوع به ملین شود...
-
ملینات
لغتنامه دهخدا
ملینات . [ م ُ ل َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهایی که شکم نرم کند و یبوست را برطرف نماید. (از ناظم الاطباء). ج ِ ملینه ، تأنیث ملین . رجوع به ملین شود.
-
کهزل
لغتنامه دهخدا
کهزل . [ ک َ زَ ] (اِ) گیاهی است که در دواها به کار آید و آن مدر و ملین و مسخن و مهیج باه بود. (فرهنگ رشیدی ). رستنی و دارویی باشد که در دواها نیز به کار برند و به عربی جرجیر گویند، ادرار آورد و ملین و مسخن و مقوی باه باشد. (برهان ) (آنندراج ). تره ت...
-
ملبق
لغتنامه دهخدا
ملبق . [ م ُ ل َب ْ ب َ ] (ع ص ) ثرید ملبق ؛ اشکنه ٔ نرم و ملین به روغن ، و ثریدة ملبقة مثله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثرید ملبق ؛ اشکنه ٔ بسیارآمیخته و نرم و ملین به روغن . (از اقرب الموارد).
-
گاوزبان جنگلی
لغتنامه دهخدا
گاوزبان جنگلی . [ زَن ِ ج َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی گاوزبان که گلهای آن درشت تر و جوشانده ٔ آن معرق و ملین است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
-
قشنیزة
لغتنامه دهخدا
قشنیزة. [ ق ِ زَ ] (معرب ، اِ) گیاهی است ، برگش سبز شبیه برگ کاسنی ، مردم می خورند آن را و گوسفند نیک دوست دارد، و ملین است . (منتهی الارب ). گشنیز .
-
گل ماهور
لغتنامه دهخدا
گل ماهور. [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل خرگوشک . گلی که برگهای آن کرک بسیار دارد و گلهای زرد آن خوشه های بزرگ میسازند. برگ و گل آن ملین است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 244).
-
پیچ انداختن
لغتنامه دهخدا
پیچ انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) به پیچش داشتن . گره انداختن . || به روانی انداختن شکم . به دل پیچه انداختن : این حب ملین دل مرا پیچ انداخت ؛ بدل پیچه داشت .
-
چارگل
لغتنامه دهخدا
چارگل . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از داغ . (آنندراج ) : ز تعلیمیش پخته ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارگل . ملاطغرا (در تعریف براق ، از آنندراج ).|| کنایه از نقش پای سگ . (آنندراج ). || چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کدو و نیلوفر که جوشانده ٔ آنها جنبه ٔ ...
-
کاروانکش
لغتنامه دهخدا
کاروانکش . [ کارْ / رِ ک ُ ] (اِ مرکب ) درختکی است که در نقاط خشک و کوهستانی میروید و در رودبار در ارتفاع 400 و در کرج در 1400 گزی دیده شده است ،و در هرات از آن شیرخشت گیرند، و در ایران از درختی دیگر بنام شیرخشت این ملین گرفته میشود. این گیاه را در خ...
-
مالی قراطن
لغتنامه دهخدا
مالی قراطن . [ طُ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی ، و مالی به معنی عسل و قراطن آب است و ماء القراطن که مستعمل اطباء است محرف اوست و آن عبارت است از ماءالعسل که دو جزو آب باران و یا آب صاف را با یک جزو عسل بجوشانند تا ثلث بماند، ملین طبع و رافع قی ... (تحفه ...