کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملول کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
دلتنگ کردن
لغتنامه دهخدا
دلتنگ کردن . [ دِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تنگدل کردن . ضیق صدر را سبب شدن . مغموم کردن . ملول کردن . غمگین کردن .
-
اغتام
لغتنامه دهخدا
اغتام . [ اِ ] (ع مص ) زیارت بسیار نمودن چندان که درمانده و ملول گردد. یقال : اغتم الزیارة.(ناظم الاطباء). بسیار زیارت کردن آن چنان که ملول شود. (از اقرب الموارد) .
-
چرکین کردن
لغتنامه دهخدا
چرکین کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کثیف کردن . آلوده کردن . شوخگین کردن . تَدنیس . (منتهی الارب ). رجوع به چرک و چرکن و چرکین شود.- چرکین کردن دل کسی را ؛ افسرده و ملول و آزرده خاطر ساختن او را.
-
خسته نمودن
لغتنامه دهخدا
خسته نمودن . [ خ َ ت َ / ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مجروح کردن . زخمی کردن . زخم زدن : جراحتدار کردن . || وامانده کردن . مانده کردن . در تعب انداختن . سلب قدرت از انجام امری از آدمی کردن بر اثر پایان بردن نیروی او. || آزرده کردن . دلتنگ کردن...
-
اشکاع
لغتنامه دهخدا
اشکاع . [ اِ ] (ع مص ) بخشم آوردن کسی را. یا ملول ساختن و بستوه آوردن کسی را. (منتهی الارب ). بخشم آوردن یا افسرده کردن و دلتنگ کردن کسی را. (از اقرب الموارد).
-
ضجر
لغتنامه دهخدا
ضجر. [ ض َ ج َ ] (ع مص ) نالیدن . || طپیدن . (منتهی الارب ). طپیدن دل . (منتخب اللغات ). بیقراری کردن . تفته گردیدن از اندوه . ملول شدن . (منتهی الارب ). تنگدل شدن . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر). || بانگ کردن شتر ماده در وقت دوشیدن . (منتخب اللغات )...
-
تجویظ
لغتنامه دهخدا
تجویظ. [ ت َج ْ ] (ع مص ) سعی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اندک صبر شدن . || اندوهگین شدن . ملول شدن . (از قطر المحیط).
-
خسته داشتن
لغتنامه دهخدا
خسته داشتن . [ خ َ ت َ / ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) ملول کردن . ناشاد کردن . خشنود نکردن : پیام ما که رساند بخدمتش که رضارضای اوست اگر خسته دارد ار خشنود.سعدی .
-
رنجه ساختن
لغتنامه دهخدا
رنجه ساختن . [ رَ ج َ / ج ِ ت َ ] (مص مرکب ) رنجه داشتن .رنجه کردن . رنجانیدن . رجوع به ترکیبات مزبور شود.- رنجه ساختن پا ؛ قدم رنجه کردن . (آنندراج ). رجوع به قدم رنجه کردن ذیل رنجه کردن شود : مساز خنده دگر رنجه پا که جای تو نیست لب ملول نظیری که وق...
-
تنگدل کردن
لغتنامه دهخدا
تنگدل کردن . [ ت َ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افسرده و غمگین کردن . ملول و ناخوش گردانیدن . اندوهناک کردن : خواجه گفت امروز بهترم ولیکن هر ساعتی مرا تنگدل کند این ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368).سوی فرهاد رفت آن سنگدل مردزبان بگشاد خود را تنگدل کرد. نظامی...
-
ابرام
لغتنامه دهخدا
ابرام . [ اِ ] (ع مص ) سخت بتافتن . (زوزنی ). رَسن دوتا تافتن . جامه به ریسمان دوتا بافتن . || استوار کردن . کار محکم کردن . || بستوه آوردن . سُته کردن . تنگ آوردن . بجان آوردن . || گران کردن . || سختی . || ملول کردن . گرانی کردن . دردسر دادن : ای بت...
-
برم
لغتنامه دهخدا
برم . [ ب َ رَ ] (ع مص ) بستوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بستوه آمدن و بیقراری کردن از اندوه . (از منتهی الارب ). بیزار گشتن و دلتنگ شدن . (از اقرب الموارد). ملول شدن و بستوه آمدن . (برهان ). || اراده ٔ ایراد حجت کردن و بیاد نیاوردن آنرا. (از منتهی ...
-
افتار
لغتنامه دهخدا
افتار. [ اِ ] (ع مص ) سست گردانیدن کسی را بیماری . || شکسته شدن نگاه کسی از فروهشتگی مژگان . || سست گردیدن شرابخوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آب و شیر گرم کردن نه سخت . (المصادر زوزنی ). ملایم کردن آب یعنی گرم کردن نه سخت . (یاددا...
-
اخم
لغتنامه دهخدا
اخم . [ اَ] (اِ) چین و شکنج که بر رو و پیشانی افتد. (بهار عجم ). چین پیشانی و ابرو. (غیاث اللغات ) : میکند نازک دلان را صحبت بدخو ملول فرد را چین بر جبین از اخم روی مسطرست . ملاطغرا.- اخم کردن ؛ قطب . تقطیب . آژنگ افکندن میان دو ابروی و ترش کردن روی...
-
اضجار
لغتنامه دهخدا
اضجار. [ اِ ] (ع مص ) اندوهگین کردن و ملول ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). تنگدل گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلتنگ و غمگین ساختن . (از اقرب الموارد). تنگدل گردانیدن از اندوه . (لغت خطی ).