کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملوس
لغتنامه دهخدا
ملوس . [ م َ ] (ع ص ) شتر نیکوروش پیشی گیرنده به هر راه که باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
ملوس
لغتنامه دهخدا
ملوس . [ م َ ] (ص ) قشنگ و ظریف و خوشگل . (ناظم الاطباء). مطبوع . دلپذیر. تو دل برو. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). در تداول عامه ، زیبا. جمیل . قشنگ . ظریف .
-
ملوس
لغتنامه دهخدا
ملوس . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَلَس . (ذیل اقرب الموارد). رجوع به ملس شود.
-
واژههای همآوا
-
ملوث
لغتنامه دهخدا
ملوث . [ م ِل ْ وَ ] (ع ص ) مرد شریف . (منتهی الارب ). مرد بزرگ قدر شریف . (ناظم الاطباء). سید شریف . مَلاث . ج ، ملاوث و ملاوثة. (اقرب الموارد).
-
ملوث
لغتنامه دهخدا
ملوث . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) آلوده . (غیاث ) (آنندراج ). آلوده شده . آلوده به پلیدی . (از ناظم الاطباء).- ملوث ساختن ؛ ملوث کردن : آنچه در آن موضوع ماند، به هرگونه قاذورات و پلیدیها ملوث و مکدر ساختند. (ظفرنامه ٔ یزدی ). و رجوع به ترکیب ملوث کردن ...
-
ملوص
لغتنامه دهخدا
ملوص . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع اِ) فالوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ملوسی
لغتنامه دهخدا
ملوسی . [ م َ ] (حامص ) حالت و چگونگی ملوس . زیبایی و قشنگی و ظرافت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملوس شود.
-
ملس
لغتنامه دهخدا
ملس . [ م َ ل َ ] (ع اِ) جای هموار. ج ، ملوس . املاس . جج ، امالیس . (از ذیل اقرب الموارد).
-
ملوسک
لغتنامه دهخدا
ملوسک . [ م َ س َ ] (ص مصغر) زیباخردک . جمیل و ظریف و زیبا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زیبای کوچک . و رجوع به ملوس شود.
-
ملودرام
لغتنامه دهخدا
ملودرام . [ م ِ ل ُ دْرا / دِ ] (فرانسوی ، اِ) از «ملوس » یونانی به معنی آهنگ و «درام » بمعنی عمل نمایشی . درام با خصیصه های توده ای مردم که در آن حالات غم انگیز و مولم بطور ناگهانی و پیش بینی نشده آشکار می گردد و در هم می آمیزد. (از لاروس ). ترکیبی ...
-
ملودی
لغتنامه دهخدا
ملودی . [ م ِ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «ملوس » یونانی بمعنی آهنگ و «اوده » بمعنی آواز و نواست و در موسیقی سلسله صداهایی است که آهنگی را بوجود آورد و نیز توالی کلماتی که در عبارت ، گوش را نوازش دهد. (از لاروس ). نوا و آهنگ خوش آیند و اصوات موزون و بهم ...
-
پیشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
پیشی گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سبق . (دهار). بدارسبقت جستن . مبادرت کردن . جلو افتادن . پیش افتادن . سبقت کردن . بوص . تقدم جستن . انبیاص . مرص . اشتاء. مُشأاة. بذاذة و بذوذة. سباق . تبادر. پیشی جستن . مقدم برهمه آمدن . اعجال . مُغاوله . (من...
-
شنگ
لغتنامه دهخدا
شنگ .[ ش َ ] (ص ) شاهد شوخ و ظریف و شیرین حرکات و خوب و نیک و زیبا. (برهان ). شوخ و بی حیا. (رشیدی ) (انجمن آرا). شاهدی را گویند که مطبوع حرکات بود و شوخ چشم . (اوبهی ). شوخ و ظریف . (غیاث اللغات ). بمجاز به معشوق اطلاق کنند. (غیاث ) (فرهنگ نظام ). و...