کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملهوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملهوج
لغتنامه دهخدا
ملهوج . [ م ُ ل َ وَ] (ع ص ) آن گوشت که نیک پخته نبود. (مهذب الاسماء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نااستوار: حدیث ملهوج و رأی ملهوج . (از اقرب الموارد). مبتذل (مثل ، شعر، کلام ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
ملغوس
لغتنامه دهخدا
ملغوس . [ م ُ ل َ وَ / م َ ] (ع ص ) پیه خام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پختنی که نپخته باشد و گویند: طعام مُلَهْوَج و مُلَغْوَس و لحم مُلَغْوَس لم ینضج . (از اقرب الموارد).
-
بریانی
لغتنامه دهخدا
بریانی . [ ب ِرْ ] (ص نسبی ) منسوب به بریان . رجوع به بریان شود. || (اِ) کباب . کباب به سیخ کشیده . (یادداشت دهخدا). شواء. شوی . صلا. صلاء. صنع. علیس . فئید. مشنط. وزیم . (از منتهی الارب ) : وز پی بریانی و سور بهارگوسفندان را نشان کرد آفتاب . خاقانی ...