کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملموسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملموسة
لغتنامه دهخدا
ملموسة. [م َ س َ ] (ع ص ) تأنیث ملموس . ج ، ملموسات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملموس و ملموسات شود.
-
جستوجو در متن
-
ملموسات
لغتنامه دهخدا
ملموسات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، چیزهای لمس شده . (ناظم الاطباء). ج ِ ملموسة تأنیث ملموس . ببسوده ها. مقابل مبصرات و مذوقات و مسموعات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لذت گوش در آوازهای خوش است و موزون و لذت شم در بویهای خوش ... و لذت لم...
-
خفت
لغتنامه دهخدا
خفت . [ خ ِف ْ ف َ ] (ع اِ) قوه ای است مائل بمحیط. مقابل ثقل . (یادداشت بخط مؤلف ). در کشاف اصطلاحات فنون آمده : بکسر خاء ثقل و هر دو لفظ از کیفیات ملموسه است و بیان آن در ضمن معنی ثقل در حرف ثاء مثلثه گذشت . || تردستی و آن قسمتی شعبده است که عامل م...
-
لزوجت
لغتنامه دهخدا
لزوجت . [ ل ُ ج َ ] (ع اِمص ) لزوجة. دوسگنی . چسبناکی . چسبندگی . لیزی . کش داری . نوچی . لزجی . چسبانی . (منتهی الارب ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لزوجة بالزای المعجمة هی کیفیة ملموسة تقتضی سهولة التشکل و عسرالتفرق و الشی ٔ بهایمتد متصلا. و یقا...
-
حرارت
لغتنامه دهخدا
حرارت . [ ح َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) حَرارة. گرمی . حرور. گرما.گرم شدن . حَرّ (در تمام معانی ). مقابل برودت . سخونت . تبش . تف . تفتگی . تاب . کیفیت ملموسه ٔ فاعله ای که ازشأن آن تصعید رَطْب و ترسیب یابس است : گفتم حرارت است هم او مادر او ریاح گفتا برو...
-
رطوبت
لغتنامه دهخدا
رطوبت .[ رُ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) تر شدن . مرطوب گشتن . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). تری . بلل . نم . مقابل یبوست . مقابل خشکی . (یادداشت مؤلف ). نمناکی . مقابل خشکی و یبوست . (از فرهنگ فارسی معین ). یکی از کیفیات محسوسه ٔ ملموسه رطوبت است و ...
-
محسوس
لغتنامه دهخدا
محسوس . [ م َ ] (ع ص ) به حس دریافته شده . آنچه به حواس ظاهر دریافته و ادراک شود. مقابل معقول . (یادداشت مرحوم دهخدا). مقابل معقول یعنی آنچه به قوای باطنی و عقل دریافته شود. دریافته شده به یکی از حواس خمسه . (غیاث ) (آنندراج ). دریافت شده . لمس شده ....
-
کیفیت
لغتنامه دهخدا
کیفیت . [ ک َ / ک ِ فی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) چگونگی و حالت و وضعی که حاصل باشد در چیزی ، و در فارسی به تخفیف نیز آید. (غیاث ). صفت و چگونگی . (ناظم الاطباء). چگونگی . چونی . (فرهنگ فارسی معین ) : کیفیت به پارسی چگونگی باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی )....