کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملخص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملخص
لغتنامه دهخدا
ملخص . [ م ُ خ َ ] (ع ص ) شتری که به نگریستن پیه در چشم وی آشکار باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به الخاص شود.
-
ملخص
لغتنامه دهخدا
ملخص . [ م ُ ل َخ ْ خ َ ] (ع ص ) بیان کرده شده و پیدا و روشن کرده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مُبَیَّن . مشروح . پیداکرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تلخیص شود. || پاک کرده شده و خالص . (غیاث ) : آن ذات مقدس ، که علم مشخص و نور م...
-
جستوجو در متن
-
دوک تراش
لغتنامه دهخدا
دوک تراش . [ ت َ ] (نف مرکب ) کسی که دوک می سازد و خراطی می کند. (ناظم الاطباء). دوک ساز. (آنندراج ). مِغزَلی ّ. (دهار) (ملخص اللغات ). خراط. (ملخص اللغات ).
-
گریو
لغتنامه دهخدا
گریو. [ گ َ وْ ] (اِ) گریب . جریب . (ملخص اللغات حسن خطیب ).
-
هودی
لغتنامه دهخدا
هودی . (اِ) قبره . (ملخص اللغات خطیب کرمانی ). و رجوع به قبره شود.
-
دشتوان
لغتنامه دهخدا
دشتوان . [ دَش ْت ْ] (اِ مرکب ) ناطر. ناطور. (ملخص اللغات ). دشتبان .
-
فومی
لغتنامه دهخدا
فومی . (ص نسبی ) گندم فروش . (ملخص اللغات ) (یادداشت مؤلف ).
-
معصب
لغتنامه دهخدا
معصب . [ م ِ ص َ ] (ع اِ) رگ بند. (مهذب الاسماء) (تفلیسی ) (ملخص اللغات حسن خطیب ). || سربند. ج ، معاصب . (مهذب الاسماء). سربند. (ملخص اللغات حسن خطیب ).
-
کوتاه موی
لغتنامه دهخدا
کوتاه موی . (ص مرکب ) که موی کوتاه دارد: الحنبل ؛پوستین کوتاه موی . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ).
-
وجیزة
لغتنامه دهخدا
وجیزة. [ وَ زَ ] (ع ص ) مؤنث وجیز. ملخص . کوتاه . خلاصه . موجز. رجوع به وجیز شود.
-
وفاض
لغتنامه دهخدا
وفاض . [ وَف ْ فا ] (ع ص ) جعبه گر. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات ). ترکش ساز. تیردان ساز.
-
تاوه گر
لغتنامه دهخدا
تاوه گر. [ وَ / وِ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که تاوه سازد. قلاّء. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب ).
-
دیگ گر
لغتنامه دهخدا
دیگ گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه دیگ سازد. قدار. (ملخص اللغات حسن خطیب ).
-
دراب
لغتنامه دهخدا
دراب . [ دَرْ را ] (ع ص ) دروازه بان . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (مهذب الاسماء).