کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملحص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملحص
لغتنامه دهخدا
ملحص . [ م َ ح َ ] (ع اِ) پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پناهگاه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ملحس
لغتنامه دهخدا
ملحس . [ م َ ح َ ] (ع مص ) لیسیدن . لَحس . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) جای لیسیدن . گویند: ترکته بملحس البقر اولادها؛ ای بموضع یلحس البقر اولادها. (از منتهی الارب ).
-
ملحس
لغتنامه دهخدا
ملحس . [ م ِ ح َ ] (ع ص ) نیک آزمند و مردی که بگیرد هرچه یابد و پیش آید او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دلیر بی باک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شجاع . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
پناه جای
لغتنامه دهخدا
پناه جای . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پناه گاه .جای استوار. ملجاء. مأمن . ملاذ. مِلوذَة. حرز. شنصیر. مناص . مجعم . وَزَر. محجاء. ضبع. مَلحَص . سِحن . ملاز. مَثمل . مفازه . مَلحج . لجاء. ملیز. مَعقِل . مفزع . مفزعة. مَأوی . مأواة. عوذ. عواذ. عیاذ. معاذ. مَ...