کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملاسة
لغتنامه دهخدا
ملاسة. [ م َ س َ ] (ع مص ) تابان و نرم گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نرم و هموار شدن . ضد خشونت . ملوسة. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) تابانی و نرمی . ضد خشونت . ملوسة. (منتهی الارب ).
-
ملاسة
لغتنامه دهخدا
ملاسة. [ م َل ْ لا س َ ] (ع اِ) ماله ٔ زمین . (مهذب الاسماء). ماله که زمین را هموار کنند به وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ابزاری که زمین را با آن هموار کنند و در اساس گوید: چوبی است که زمین را با آن نرم و هموار کنند. (از اقرب الموارد...
-
واژههای همآوا
-
ملاست
لغتنامه دهخدا
ملاست . [ م َ س َ ] (ع اِمص ) نرمی و صافی وهمواری . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، نرمی و صافی و همواری . ضد خشونت و درشتی . (ناظم الاطباء). ملاسة. نرمی . همواری . لشنی . نسویی . لغزانی . لخشانی . مقابل حَرَش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملاسة...
-
جستوجو در متن
-
ملوسة
لغتنامه دهخدا
ملوسة. [ م ُ س َ ] (ع مص ) تابانی و نرمی . ضد خشونت . ملاسة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملاسة شود.
-
ملاست
لغتنامه دهخدا
ملاست . [ م َ س َ ] (ع اِمص ) نرمی و صافی وهمواری . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، نرمی و صافی و همواری . ضد خشونت و درشتی . (ناظم الاطباء). ملاسة. نرمی . همواری . لشنی . نسویی . لغزانی . لخشانی . مقابل حَرَش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملاسة...
-
تابانی
لغتنامه دهخدا
تابانی . (حامص ) (از: تابان ) درخشانی . (آنندراج ). ملاسة. خلوقه . خلاقه . خلقه . دفص . (منتهی الارب ). تلألؤ : لعل را زآن هست گنج مقتبس سنگ را گرمی و تابانی وبس . مولوی .|| لغزندگی . نسوئی .
-
غاغالس
لغتنامه دهخدا
غاغالس . [ ] (معرب ، اِ) نام دیگر آن غالیوس و کلمه ای است یونانی که معنی آن بدبوست و مردم مصر آن را فسا الکلاب می نامند. گیاهی است املس که برگهای آن در طرف گلش درشت است و سفید کبود می نماید. بدبو و تلخ مزه است . در خرابه ها و اطراف بوستانها میروید و ...
-
ماله
لغتنامه دهخدا
ماله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) افزاری که بنایان بدان گل اندایند و گل ماله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). افزاری که گلکاران بدان کاهگل و گچ و آهک بر دیوار مالند. (برهان ). افزاری است که بنایان بدان کاهگل مالند و به گچ دیوار خانه را سفید کنند. (آنندراج ). افزار...
-
تابان
لغتنامه دهخدا
تابان . (نف ) (از تابیدن و تافتن ) روشن و براق . (آنندراج ). صفت مشبهه از مصدر تابیدن بمعنی روشنی دهنده و جلادار. (فرهنگ نظام ). بهی ّ (ملحض اللغات حسن خطیب )دزی گوید: در فارسی صفت است ، در دمشق مانند اسم بکار رفته است بمعنی «درخشش تیغه » و همچنین بم...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن السری . مکنی به ابوالفتوح و ابن الصلاح و ملقب بمجدالدین از فضلای یگانه و حکمای فرزانه بوده است و هم از خانواده ٔ اجلاء علماء است . اصل وی از همدان و مولد وی نیز همان سامان است و برخی گویند که در سمیساط متولد شده و ه...