کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاحي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملاحی
لغتنامه دهخدا
ملاحی . [ م َل ْ لا ] (حامص ) شغل و عمل ملاح : وایشان ملاحی دانستند و در آب بیامدندی به تاختن ... (مجمل التواریخ و القصص ص 107). و رجوع به ملاح شود.
-
ملاحی
لغتنامه دهخدا
ملاحی . [ م َل ْ لا ] (ص نسبی ) منسوب به ملاح . مربوط به ملاح . و رجوع به ملاح شود.
-
ملاحی
لغتنامه دهخدا
ملاحی . [ م ُ حی ی / م ُل ْ لا حی ی ] (ع اِ) انگور سپید.(مهذب الاسماء) (دهار). نوعی از انگور سپید دراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قسمی از انگور خوب که سپید باشد. (آنندراج ) : غراب وار انجیر حلوایی و روباه آسا انگور ملاحی را نیم...
-
جستوجو در متن
-
ناوکاری
لغتنامه دهخدا
ناوکاری . (حامص مرکب ) ملاحی . (یادداشت مؤلف ).
-
منلاحی
لغتنامه دهخدا
منلاحی . [ م ِ ] (اِ) انگور ملاحی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ملائی
لغتنامه دهخدا
ملائی . [ م ُل ْ لا ] (ص نسبی ) منسوب به ملا. (ناظم الاطباء). رجوع به ملا شود. || (اِ) نوعی انگور و این همان ملاحی [ م ُل ْ لا / م ُ ] عرب است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملاحی شود.
-
کشتیبانی
لغتنامه دهخدا
کشتیبانی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) ناخدایی . ملاحی . (ناظم الاطباء). ملاحیة. (منتهی الارب ).
-
دریانوردی
لغتنامه دهخدا
دریانوردی . [ دَرْ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل دریانورد. مسافرت در دریا. || کشتی رانی . (ناظم الاطباء). || ملاحی . کشتیبانی . و رجوع به دریانورد شود.
-
ناوبانی
لغتنامه دهخدا
ناوبانی . (حامص مرکب ) ملاحی . کشتی بانی . ناخدائی . عمل ناوبان . رجوع به ناوبان شود.
-
پی ک آس
لغتنامه دهخدا
پی ک آس . [ک ِ ] (اِخ ) ملاحی از مردم مارسی در قرن چهارم ق . م .وی در سواحل شمالی به اکتشافاتی توفیق یافته است .
-
خزری
لغتنامه دهخدا
خزری . [ خ َ ] (اِ) نام میوه ای است : رازقی و ملاحی و خزری بوزری و گلابی و شکری .نظامی .
-
آلبوکرک
لغتنامه دهخدا
آلبوکرک . [ ک ِ ] (اِخ ) آلفونسو دُ. نام ملاحی پرتقالی . او در 913 هَ .ق . جزیره ٔ هرمز را متصرف شد و در 1032 هَ .ق . شاه عباس پرتقالیان را از آنجا براند.
-
دریاگری
لغتنامه دهخدا
دریاگری . [ دَرْ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل دریاگر. ملاحی . کشتیبانی . (ناظم الاطباء) : از که دریاگری آموخت خیال تومگررهنمایش شده این اشک چو پروین من است . حافظ (از آنندراج ).
-
ناخدائی
لغتنامه دهخدا
ناخدائی . [ خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل ناخدا. ملاحت . ملاحی . کشتی بانی . || جور. جفا : مکن با یار یکدل بیوفائی که کس با کس نکرد این ناخدائی .نظامی .