کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاحظه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ملاحظه کار
لغتنامه دهخدا
ملاحظه کار. [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ص مرکب ) محتاط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه رعایت جوانب کارها کند. بااحتیاط. حازم .
-
ملاحظه کاری
لغتنامه دهخدا
ملاحظه کاری . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت ملاحظه کار. رعایت جوانب امور. حزم . احتیاط. احتیاطکاری . و رجوع به ملاحظه کار شود.
-
بی ملاحظه
لغتنامه دهخدا
بی ملاحظه . [ م ُ ح َ / ح ِ ظَ / ظِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + ملاحظه ٔ عربی ) که رعایت جوانب نکند. که جانب مردمان نگاه ندارد. بدون تأمل . بدون بصیرت و از روی بی عقلی و بی دانشی . (ناظم الاطباء). مغرورانه . لغو. پرت . پرتکی .نفهمیده . نسنجیده . ...
-
جستوجو در متن
-
بیولیدن
لغتنامه دهخدا
بیولیدن . [ ب ُ دَ ] (مص ) امید داشتن . || اعتماد کردن . || ملاحظه کردن . (ناظم الاطباء).
-
بنگریدن
لغتنامه دهخدا
بنگریدن . [ ب ِ گ َدَ ] (مص ) از مصدر نگریستن . تماشا کردن . ملاحظه کردن . دیدن . نگاه کردن . رجوع به نگریستن و نگریدن شود.
-
بوشیدن
لغتنامه دهخدا
بوشیدن . [ دَ ] (مص ) آغاز کاری کردن . (آنندراج ). شروع به هر کاری نمودن . (ناظم الاطباء). || اندیشیدن . (آنندراج ). || ملاحظه کردن . (ناظم الاطباء).
-
صرفه نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
صرفه نگاه داشتن . [ ص َ ف َ / ف ِ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) درخرج ملاحظه کردن . صرفه جوئی کردن . صرفه جوئی . به اندازه خرج کردن . رجوع به صرفه جوئی و صرفه جوئی کردن شود.
-
محابات
لغتنامه دهخدا
محابات . [ م ُ ] (ع مص ) محابا. محاباة. رجوع به محابا و محاباة شود.- محابات کردن ؛ ترسیدن .- || کوتاهی و سهل انگاری کردن . فروگذاشتن : اگر محاباتی کند جانش برفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 118).- || ملاحظه و طرفداری و جانبداری کردن .
-
مراعات کردن
لغتنامه دهخدا
مراعات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگهداری کردن . مشفقانه مراقبت کردن : مراعات دهقان کن از بهر خویش . سعدی .غم جمله خوردر هوای یکی مراعات صد کن برای یکی . سعدی .فقرا و تنگدستان را مراعات کن . (مجالس سعدی ). || رعایت جانب و خاطر کسی کردن . ملاحظه...
-
تحسیس
لغتنامه دهخدا
تحسیس . [ ت َ ] (ع مص ) به حَس ّ واداشتن کسی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || احساس کردن . || ملاحظه کردن . || یافتن . || ریختن آتش بر روی خمیر جهت پختن . || پختن گوشت بر روی خاکستر گرم . (ناظم الاطباء).
-
مشاهده نمودن
لغتنامه دهخدا
مشاهده نمودن . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ن ُ / ن ِ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) مشاهده کردن . دیدن . نگریستن . نگاه کردن . نظر نمودن . ملاحظه کردن . معاینه نمودن . (از ناظم الاطباء) : ای بت صاحبدلان مشاهده بنمای تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم . سعدی (کلیات چ م...
-
گفت و گو کردن
لغتنامه دهخدا
گفت و گو کردن . [ گ ُ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هنگامه کردن . (آنندراج ). بحث . مجادله . مشاجره : در کشتنم ملاحظه از هیچکس مکن من کیستم که بر سر من گفت و گو کنند. سنجر کاشی (از آنندراج ).یارا نه با رقیب بسی گفت و گو کنم تا در میان تفحص احوال او کنم .غز...
-
مشاهدت کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهدت کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیدن . نگریستن . نگاه کردن . نظرنمودن . ملاحظه کردن . معاینه نمودن : شیر تشمر او [ شتربه ] را مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). بدوباید پیوست و هول و خطر و... او مشاهدت کرد. (کلیله و دمنه ). لشکر چون تف...
-
استدبار
لغتنامه دهخدا
استدبار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) استدبار امر؛ در آخر کار نگریستن چیزی را که در اوّل آن ندیده بود. (منتهی الارب ). آخر کار را ملاحظه و اندیشه کردن ، از پس دیدن امری که از پیش ندیده بود. || اختیار کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). || ضد استقبال . (منتهی الار...