کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مكتبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مکتبی
لغتنامه دهخدا
مکتبی . [ م َ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به مکتب . وابسته به مکتب . مکتب رو: هر بچه مکتبی این مطلب را به خوبی می داند. و رجوع به مکتب شود.
-
مکتبی شیرازی
لغتنامه دهخدا
مکتبی شیرازی . [ م َ ت َ ی ِ ] (اِخ ) از شاعران معروف شیراز، در اواخر قرن نهم و نیمه ٔ اول قرن دهم هجری است . وی به خراسان و هندوستان سفر کرد. از آثار او منظومه ٔ لیلی و مجنون که در سال 895 هَ . ق . به تقلید نظامی سروده شده است شهرت دارد.مثنوی دیگری ...
-
جستوجو در متن
-
گنگراای آرگوت
لغتنامه دهخدا
گنگراای آرگوت . [ گ ُ گ ُ گُت ْ ] (اِخ ) لوئی (1561 - 1627 م .). شاعر اسپانیایی که سبک عالی او مکتبی به نام گنگریسم به وجود آورده است .وی در کردو متولد شده .
-
گونگورا ای آرگوت
لغتنامه دهخدا
گونگورا ای آرگوت .[ گُن ْ گ ُ گُت ْ ] (اِخ ) نام شاعر اسپانیائی که است که در سال 1561 م . در کوردوا به دنیا آمد. سبک روشن و واضح او مکتبی به نام گوندوریسم به وجود آورد.
-
تبه کاری
لغتنامه دهخدا
تبه کاری . [ ت َ ب َه ْ ] (حامص مرکب ) تباه کاری : زود میرند از تبه کاری چه سفیدیست در سیه کاری . مکتبی .رجوع به تباهکاری شود.
-
التقاطیون
لغتنامه دهخدا
التقاطیون . [ اِ ت ِ طی یو ] (اِخ ) نام گروهی از فلاسفه ٔ قدیم است که از هر مکتبی از مکاتب فلسفه قولی را اخذ کردند و از مجموع آن ، اقوال فلسفه ای بوجود آوردند. (از سیر حکمت ).
-
بلشویسم
لغتنامه دهخدا
بلشویسم . [ ب ُ ش ِ ] (اِخ ) بالشویسم .مکتبی است سیاسی طرفدار حکومت پرولتاریا. مرکز این مکتب اتحاد جماهیر شوروی است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کالوارت
لغتنامه دهخدا
کالوارت . [ کال ْ ] (اِخ ) دنی . از اهل فلاندر بلژیک که در سال 1540 م . در آنورس به دنیا آمد و در سال 1619 بدرود حیات گفت . وی مؤسس مکتبی است در بولونْی . گید ، دومینیکن و آلبان از شاگردان این مکتب بودند.
-
رخ گشاده
لغتنامه دهخدا
رخ گشاده . [ رُ گ ُ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) روی گشاده . بی حجاب . || بمجاز، بشاش . متبسم . خندان . مقابل عبوس : در عطا رخ گشاده شو چو سحرکه بود چون عطیه ٔ دیگر.مکتبی .
-
مبارک
لغتنامه دهخدا
مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن سعید بن حمامی مؤدب . وی از مردم بغداد است . او مکتبی برای کودکان داشت و مردی فاضل و ادیب بود و خطی خوش داشت . در 580 هجری درگذشته است . (از معجم الادباء چ مصر ج 17 ص 53).
-
احدیت
لغتنامه دهخدا
احدیت . [ اَ ح َ دی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) یگانگی : ای بر احدیّتت ز آغازخلق ازل و ابدهم آواز. مکتبی .|| مقام الوهیت : و گفت یا ابراهیم ، جناب احدیت ترا سلام می رساند. (قصص الانبیاء).
-
گوش پیچیده
لغتنامه دهخدا
گوش پیچیده .[ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از گوشمال داده . (انجمن آرا). کنایه از آگاهانیده شده ، و لهذا بر شاگرد اطلاق کنند. (آنندراج ). گوشمال داده و سیاست شده . (ناظم الاطباء). || کنایه از شاگرد. (برهان ) (انجمن آرا). شاگرد و تلمیذ و شاگرد مکتبی ....
-
گیاه خوردن
لغتنامه دهخدا
گیاه خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) یا گیاخوردن . خوردن نبات و علف خوردن . چریدن : گیا گر خورد جانور باک نیست چرا جانور جانور را چراست . منوچهری .گفت درویش من نخواهم چیزمن توانم گیاه خوردن نیز. مکتبی .تَبَقﱡل ؛ گیاه خوردن . (دهار) (منتهی الار...
-
آتش رنگ
لغتنامه دهخدا
آتش رنگ . [ ت َ رَ ] (ص مرکب ) سخت سرخ : هست یکدانه لعل آتش رنگ بهتراز صدهزار خرمن سنگ . مکتبی .- آب آتش رنگ ؛ مجازاً، شراب : برحذر باش زآب آتش رنگ که تفش اژدها است ، تاب نهنگ .اوحدی .