کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقیظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقیظ
لغتنامه دهخدا
مقیظ. [ م َ ] (ع اِ) جای تابستانی . (مهذب الاسماء). جای باشش در تابستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای اقامت در تابستان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مَقاظ. (اقرب الموارد). ییلاق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
مغیض
لغتنامه دهخدا
مغیض . [ م َ ] (ع اِ) جای کم آب . (ناظم الاطباء). || موضع اجتماع آب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): مغیض الماء؛ محل گرد آمدن آب . ج ، مغایض . (از اقرب الموارد) : به اقصای آن زمینی است مبسوط بر مسافتی مضبوط که آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغ...
-
مغیظ
لغتنامه دهخدا
مغیظ. [ م َ ] (ع ص ) به خشم آورده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خشمگین . (ناظم الاطباء).
-
مقیض
لغتنامه دهخدا
مقیض . [ م َ ] (ع اِ) جای بیضه ٔ مرغ . (منتهی الارب ). جایی که در آن تخم مرغ می نهند. (ناظم الاطباء). || آنجای از پوست تخم مرغ که چوزه و آب بیرون می آید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مقاظ
لغتنامه دهخدا
مقاظ. [ م َ ] (ع اِ) (از «ق ی ظ») جایی که در تابستان بدانجا روند. (ناظم الاطباء). جای اقامت در تابستان . مَقیظ. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ییلاق .
-
بت
لغتنامه دهخدا
بت . [ ب َت ت ] (ع اِ) طیلسان خز و مانند آن و از این معنی است :من یک ذابت فهذا بتی مصیف مقیظ مشتی . (اقرب الموارد).طیلسان خز و صوف و مانند آن . (آنندراج ). ج ، بُتوت . (ناظم الاطباء): ان الذین طرحوا الخزوز و الحبرات و لبسوا البتوت و النمرات . (از ناظ...
-
باشش
لغتنامه دهخدا
باشش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم از بودن و باشیدن . (یادداشت مؤلف ) . بودباش . (ناظم الاطباء). وجود. موجودیت . (یادداشت مؤلف ). || ترجمه ٔ سکنی . (آنندراج ) (هفت قلزم ). سکونت . اقامت . (ناظم الاطباء). سکنی . (منتهی الارب ). مکان . مأوی . منزل . مقر. مس...