کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقه
لغتنامه دهخدا
مقه . [ م َ ق َه ْ ] (ع مص ) سپید شدن سرمه جای از چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سپیدشدگی سرمه جای از چشم . (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سپیدی چشم و جز آن با اندک کبودی و آن مذموم است ، یا کبودی آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سپیدی...
-
مقه
لغتنامه دهخدا
مقه . [ م ُق ْه ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ امقه . (اقرب الموارد). رجوع به امقه شود.
-
واژههای مشابه
-
مقة
لغتنامه دهخدا
مقة. [ م ِ ق َ ] (ع مص ) (از «وم ق ») دوست داشتن کسی را. وَمق . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دوست داشتن . (آنندراج ). و رجوع به ومق شود.
-
جستوجو در متن
-
وامق
لغتنامه دهخدا
وامق . [ م ِ ] (ع ص ) دوست دارنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). نعت از مقه . دوستدار. (یادداشت مرحوم دهخدا).