کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقناة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقناة
لغتنامه دهخدا
مقناة. [ م َ ] (ع اِ) مقنوة. سایه که آفتاب بر آن نتابد. (مهذب الاسماء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
واژههای همآوا
-
مغناة
لغتنامه دهخدا
مغناة. [ م َ / م ُ ] (ع مص ) نایب بسند شدن . (از منتهی الارب ). بی نیازی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): اغنی عنه مغناة فلان و مغناه ؛ یعنی نایب کافی او شد فلان و بی نیاز کرد او را از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مقنعة
لغتنامه دهخدا
مقنعة. [ م ِ ن َ ع َ ] (ع اِ) بر سر افکندنی . مِقنَع. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). آنچه زنان سر خود را بدان پوشانند. (از اقرب الموارد). پوشاکی از پارچه ٔ اعلا که درازی آن به اندازه ٔ دو گز است و از پیش رو گشاده و باز است و زنان تازی آن را در خانه و ...
-
جستوجو در متن
-
مقنوءة
لغتنامه دهخدا
مقنوءة.[ م َ ن ُ ءَ ] (ع اِ) رجوع به مقناة و مقناءة شود.
-
مقنوة
لغتنامه دهخدا
مقنوة.[ م َ ن ُ وَ ] (ع اِ) رجوع به مقناة و مقناءة شود.
-
نسرم
لغتنامه دهخدا
نسرم . [ ن َ رَ ] (اِ) جائی که آفتاب بر او نیفتد. مقناة. مقنوه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نَسَر شود.
-
مقناءة
لغتنامه دهخدا
مقناءة. [ م َ ن َ ءَ ] (ع اِ) جایی که آفتاب نرسد. مقناة. مقنوءة. مقنوة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).